وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

خواهرزاده ام

امروز از صبح تا حالا بارها به این ویدیو نگاه میکنم 




خواهرزاده نازنینم هم در بین این کوچولوها است. هر وقت خواستید امید به زندگی پیدا کنید بیایید این ویدیو رو ببینید. 

دل درد شدید

از بدترین فاجعه ها برای یک دانشجو مریض شدن درست چند روز قبل از امتحاناتش هست که بحمدالله نصیب من هم شد.

واکسن

حدود دو ماه شد که هر یک روز در میان یه دونه از این واکسن ها به خودم میزنم! 

دیگه کاملاً حرفه ای شدم 

کاربرد جبر خطی در برنامه نویسی

این استاد ما گیر داده که شما علاوه بر اینکه باید نحوه حل مسائل ریاضی رو باید یاد بگیرید، باید بتونید اون رو در برنامه نویسی هم پیاده اش کنید! 

مثلاً چطور میشه یه ماتریس و یه وکتور رو در برنامه نویسی اضافه کرد

این هم کد یکی اش 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

%%bash

pip install --upgrade setuptools

pip uninstall --yes ed-scripts

pip install -U -q git+https://github.com/drdavidrace/ed_scripts.git

import importlib

import in_array

from in_array import in_array

importlib.reload(in_array)

from in_array.in_array import array_float_np, array_float_syp, matrix_float_syp, array_int_np, matrix_int_syp

import numpy as np

from numpy import array, resize, reshape, shape

#There are two ways to enter matrices

#  Method 1:  using reshape

x = reshape(array([1., 2., 3., 4., 5., 6.]),(2,3))

print(x)

print(shape(x))

print(type(x))

print()

#  Method 2:  Entering data as an array of arrays

x = array([[6., 5., 4.],[ 3., 2., 1.]])

print(x)

print(shape(x))

print(type(x))

#  Notice that the shape of the ndarray is derived from the shape of the input automatically in this case.

print()

y = reshape(array([1., 0., -1]),(3,1))

print(y)

print()

print(shape(y))

print()

#  A matrix vector operation

z = x @ y

print(z)

print()

#  another way to do the multiplication

zz = np.matmul(x,y)

print(zz)

print()

#  yet another way to do the multiplication

zzz = np.dot(x,y)

print(zzz)

print()

#  If you like object oriented style programming

zzzz = x.dot(y)

print(zzzz)

print()

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

این استاد محترم تازه این رو به زبان برنامه نویسی پایتون نوشته که من تا حالا باهاش کار نکرده بودم! 

من حالا باید برم یه کم بیسیک پایتون بخونم و هم چه طوری این ماتریس ها و نحوه حل کردنش رو توی یه برنامه بنویسم بدم این استاد تا همش 5 درصد نمره نهایی رو بگیرم! 

این وضع و حال روز ماست اینجا! 

شب

امشب بعد از اینکه کارهام رو تموم کردم به سرم زد بزنم بیرون از خونه. 

حدود دوازده شب بود و ماشین رو روشن کردم و همین طور بی هدف رفتم بیرون. 

رانندگی در شب توی خیابونها و بزرگراههای خلوت وقتی یه موزیک خوب هم داشته باشی خیلی لذت بخشه 

خیابونها روشن چراغونی خونه ها و مغازه ها.......

و خودتی و خودت .........

شما هم گاهی این کار رو بکنید خوبه ها 

بعداً شاید این پست رو آپدیت کنم 

درس ریاضی

امروز بعد از 5 ساعت تمرین حل کردن و مرور درس جبر خطی و نفهمیدن مطلق درسهای امروز بالاخره به این نتیجه رسیدم که به هرحال افتادن درس هم جزوی از زندگی دانشجوییه! 

دختر دایی

دختر دایی دو سال از من کوچکتره. با هم بزرگ شدیم در یک محیط بزرگ شدیم چند سال اصلاً همسایه بودیم و اون سالهایی هم که نبودیم خونه ما و دایی اونقدرها دور نبود. برای همین مثل خواهر و برادر بودیم تا اینکه به سن نوجوانی رسیدیم و بنا به رسوم خانوادگی و مسائل فامیلی دیگه با هم صحبت نمیکردیم و به اصطلاح دختر دایی از ما رو میگرفت. تا اینکه عروسی کرد. 

روزگار طوری شد که من اصلاً خانواده دایی ام رو فراموش کرده بودم چون دیگه چند سالی بود که شیراز نبودم و در شهر جدید و محیط جدید و مردمان جدید دیگه کم کم خو کرده بودم. البته واقعا وقت و حوصله ای هم نداشتم که جویای احوال فامیل باشم. 

چند روز پیش پیامی رو توی واتس آپم دیدم و شماره چون ناشناس بود زیاد تحویل نگرفتم تا اینکه خودش رو معرفی کرد. خود دختر دایی بود و متوجه شدم که دختر دایی ام به همراه همسرش و دخترش همه باهم مهاجرت کردند و رفتند ترکیه.

بعد از سالها باهم حرف زدیم. صداش دیگه اون شور و شوق و شوخ طبعی که ازش سراغ داشتم رو نداشت. 

خیلی ناراحت و پریشان بود. میگفت همه راهها براشون بسته است و نمیتونند ریسک کنند تو این سرمای زمستان برن جلوتر. هر روز به این فکر میکنه که دوباره برگرده به ایران. 

حس سرخوردگی و ناراحتی اش من رو هم ناراحت کرد و اینکه خودم هم هیچ کاری نمیتونستم بکنم بیشتر ناراحت شدم. 

به هر تنها کاری که میتونستم این بود که بهش انرژی بدم و سعی کنم کاری کنه که روحیه اش رو از دست نده. 

واقعا احساس تنهایی و غربت باعث چه چیزهایی که نمیشه. 

اگر روزی به سرتان زد که باید مهاجرت کنید و به قول معروف "ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش -- بیرون باید کشید از این ورطه رخت خویش" سعی کنید حداقل از مسیر قانونی و درست حسابی اش برید تا بعدا دچار بحران روحی و استرس نشید. 




انتگرال 2 - پارتی- شیشه پر از شکلات - جبر خطی- چگونه تقلب بنماییم!

از بس سرم شلوغه مجبورم چند تا پست رو یکجا باهم بزارم! 


بالاخره درس معادلات انتگرال و دیفرانسیل 2 هم به خیر و خوشی تمام شد. هفته قبل هر دو تا امتحان رو دادم و تمام . نمره ام خیلی خوب بود در حدی که تا آخرین روز هم حتی باور نداشتم که چنین نمره ای ازاین درس وحشتناک بگیرم. 

====================================================================================================

پارتی رو هم رفتم و چه باحال بود

در یکی از گرانقیمت ترین هتل های شهر! درست مثل پولدارها رفتیم و خدمتکار اومد ماشینمون رو برداشت برد تو پارکینگ و کلی تشریفات نوشیدنی و خوردنی! 

وقتی رسیدم که واویلا! همه خوش لباس شیک آرایش کرده! البته منم دست کمی نداشتم و با یه کت شلوار مجلسی تشریف فرما شده بودم. 

اوه مخصوصا دخترها! همه از دم خوشکل شده بودند حتی اون زن غر غرو چاق که مسئول خریداری بود. 

امسال زیاد از رقص و بزن و بکوب خبری نبود! موسیقی زنده بود ولی رئیس به جاش چند تا میز کازینو آورده بود و بهمون کارت بازی داد تا بریم بازی کنیم!! از اونجایی که من اون کارتها رو چند روز قبل برش زده بودم چند تا رو برای خودم کش رفته بودم و از همه بیشتر بازی کردم و مسلماً از همه بیشتر بهم خوش گذشت! ههههههه 

در آخر بابت هر ده ژتونی که برنده میشدیم میتونستیم یک بلیط قرعه کشی بگیرم تا تو جایزه ها شانسمون رو بیازماییم. من از اونجایی که گفته بودم بیشتر از همه بلیط جمع کردم ولی هیچ کدوم ازسه تا جایزه رو نبردم. 

به نظرم اینبار اونها یه دستی زدند چون کسانی که برنده شده بودند خیلی تابلو بودند! 

هر چی بود خیلی شب خوبی بود. همه میگفتیم و مخندیدیم و عکس میگرفتیم و میخوردیم و مینوشیدیم و بازی میکردیم تا نصف شب که صاحب هتل همه ما رو بیرون کرد! 

======================================================================================

هفته قبل یه بطری  شیشه ای بزرگ و خوشکل  پر از شکلات رو گذاشته بود جلو پذیرش و گفته بودند هر کس بتونه حدس بزنه چند تا شکلات توش هست کل بطری رو برنده میشه! 

من زدم 410 تا و انداختم تو سبد مخصوص. 

ولی یکی دیگه از بچه ها که زده بود 324 تا برنده شد و کل شیشه رو بهش دادند! ولی ایشان همه شیشه رو آورد با بچه های بخش و گفت هر چقدر میخواهید بردارید. به من که رسید من گفتم کلش رو به همراه شیشه اش رو میخوام 

و ایشان هم خیلی راحت قبول کردند و همه رو بهم دادند! 

واقعا دستش درد نکنه 

================================================================================

حالا بعد از درس انتگرال درس جبر خطی رو برداشتم! 

این درس هم سخته! ای خدا پس کی اینها تموم میشه! 

ایشالله که این رو هم موفق تمومش میکنم

ولی خیلی از درسها عقبم الان! 

====================================================================================

وقتی هومورک هاتون آنلاین هست راههای زیادی برای حل کردن تمرینات با زحمت کمتر هم هست! 

این ویدیو رو من امروز درست کردم که چطور میشه با ماشین حساب مخصوص تی آی 83 میشه ماتریکس ها رو راحت حل کرد! 

البته با زبان انگلیسی صحبت کردم که این مامان بارانم به ش و س گفتن من گیر نده! 

ولی هر کس که از جبر خطی و ماتریکس در ریاضیات سر در بیاره  فقط با دیدنش میفهمه که چطوری با این ماشین حساب کار کنه 

TI-83 Plus calculator 

how to solve matrices with TI 83



 

ایام امتحانات - روحیه دهی- پارتی کاری

ایام امتحانات هست و منم حسابی هم از نظر کاری و هم از نظر درسی و هم از نظر زندگی سرم شلوغه! 

آخ که این درس انتگرال منو چند سال پیر کرد از بس که سخته! 

یه نازنینی بود ............ که فکر میکردم در مورد این درس کمک میکنه! نگو سایه تیر زن شد! 


حالا اینا به کنار .... 

من چه جوری به خودم روحیه بدم؟


تو این قضیه دخترها باز خیلی راحتتند. مثلا یکی از خانم های محترم وبلاگ نویس در اوج بحران روحی و عاطفی اش در هنگام امتحان سختی که داشت یه دونه عکس نیم رخش رو با کیفیت پایین گذاشت تو وبلاگش. 

 همه ملت شروع کردن تو کامنتها به حمد و ثنا گفتن (البته خودم هم مثتثنی نبودم ها!).  و روز بعدش خانم با خوندن کامنتها به این نکته پی برد که بی جهت نیست که انسان اشرف مخلوقاته و خودش هم شاهکار خلقت هست و بنابراین روحیه اش رو بدست آورد و پرانرژی رفت سر امتحان. 

اگه من اینکار رو بکنم که همین دو سه نفری هم که اتفاقی گزارشون خورده به این وبلاگ هم سر نمیزنند و یا کامنت میزارن که حاجی بیخیال خیلی هم خوشگلی که عکست رو هم باید تحمل کنیم! 


من تا یک هفته پستی نمیتوانم بگذارم! 

هفته آینده دو تا امتحان فاینال دارم. 

بعد از امتحان با همه دوستان یک پارتی بزرگ که همه همکارها هستیم از طرف رئیس دعوتیم. عای رئیس دمت گرم. این پارتی از اون پارتی هاست ها! یعنی یه چی میگم یه چی میشنوی. کلی برنامه ریختم براش که البته بعد از امتحانها عملی اش میکنم . امسال هم من تنها میرم پارتی! اهل دل هاش میدونند دیگه !

آلارم

من هنوزم معتقدم این آلارم گوشی یه جور دست بردن تو کار خدا هست! 


خب آخه چه کاریه وقتی بدن آدم خودش بیدار نمیشه بزور بیدارش کنی سر صبحی! 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چند روز پیش تو ایمیل های کاری اعلام کرده بودند که فلان روز ساعت 10 صبح همه تمرین مانور آتش سوزی داریم و به محض شنیدن آلارم از نزدیکترین خروجی برید بیرون از ساختمان. ساعت ده شد و هیچ خبری از این آلارم نشد! آخرش ما هم که دنبال بهانه ای برای کار نکردن بودیم به اتفاق چند تا از دوستان اومدیم بیرون ساختمان وایستادیم و شروع کردیم صحبت کردن و خندیدن! 

آقای رئیس اومد گفت شما چرا سر کارتون نیستید. گفتیم خب مانور حالتهای اظطراری هست و ما هم اومدیم بیرون ساختمان دیگه. آقای رئیس تعجب کرد و گفت پس چرا من صدای آلارم رو نشنیدم؟ گفتیم آقا ما نمیدونیم این دیگه مشکل شماست ما با شنیدن آلارم اومدیم بیرون ساختمان. 

همون لحظه خانم منشی اومد و گفت که سیستم آلارم خراب شده و امروز خبری از برنامه مانور حالتهای اظطراری نیست! 

ما هم پشت سرمون رو خاروندیم و بدون اینکه چیزی بگیم برگشیتم سر کار! 

ولی من گفتم آقای رئیس حداقل معلوم شد که آلارم خرابه! اگر قرار بشه بمیریم همه باهم میمیریم دیگه! 

این آقای رئیس آخرش منو از این کار اخراج میکنه!