وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

چه روزی بود امروز

همه شماره های شانس من یکجا جمع شده بودند 

ساعت یازده و بیست و دو دقیقه رسیدم اونجا!! وقتی رسیدم و مدارکم رو چک کردند به من گفتند که برو جایگاه شماره 22! 

و در آخر هم شماره مدرکی که آخرش 777 در ساعتی که دقیقه اش همیشه شماره شانس من بوده! (اینو دیگه نمینویسم)


و بعد از همه اینها چه کسی بعدش در مسیر برگشتم در تماس شده بود و منو حسابی سورپرایز کرده بود. 


این شماره 22 همیشه محبوب من بود زمانی که در میلان بود! معرف حضور هستند که دیگه؟؟؟


امروز یک روز خوب و بزرگ بود برای من. هر چند که آخر روز امتحان رو به شدت گند زدم ولی اون اصلا مهم نیست دیگه! 

یک هفته مهم در پیش رو دارم

1- هفته قبل خانم مشاور به من ایمیل زده بود  و گفت که یک موقعیت شغلی خیلی خوب داریم و همون لحظه به یاد تو افتادم، قراره هفته دیگه امتحان آنلاین بگیریم هستی؟ اولش در جواب نوشتم بله هستم. اما بعدا که موقعیت کاری و درسی ام رو دیدیم بهش ایمیل زدم که اگر میشه سه هفته عقب بندازنش! (مگه میشه من ناز کنم؟ خب اونها میرن یکی دیگه رو انتخاب میکنن) چون هم کار تمام وقت دارم و هم تمام وقت دارم درس میخونم. حتی صبحها که از خواب بیدار میشم وقت مسواک زدن رو هم ندارم. هنوز جواب ایمیلم رو نداده ولی احتمال زیاد بهم میگه نه آقا مگه خونه خاله است که الان حسش نیست اما به نظر من خوب شد که همین الان گفتم که چرا نمیتونم و شاید موقعیت منو درک کنه. سه هفته دیگه کلاسم تموم میشه و اونوقت حداقل وقت آزاد دارم که تمرین کنم برای امتحان 


2- کلی قبض پرداخت نشده دارم که هفته قبلی بابت تک تک شون باهاشون بحث کردم و دلیل آوردم و بالاخره این هفته باید همه شون رو پرداخت کنم 


3- باید ریجستریشن ماشین رو تمدید کنم! در قدم اول باید معاینه فنی اش کنم و بعدش عوارض سالانه رو پرداخت کنم. همین هفته! یک سالش تموم شد.  بیمه ماشین خیلی دردسر ساز شده. حدود 300 دلار اضافه تر میخواند اگر بخوام چند آپشن دیگه بهشون اضافه کنم. به نظرم باید دنبال یک بیمه دیگه باشم 


4- این هفته بالاخره معلوم میشه که من میتونم برای این درس دوام بیارم یا نه! امتحان هفته قبل خیلی خیلی استرس داشتم. خدا کنه این هفته اینطوری نشه اگه امتحان رو خوب یا حداقل قابل قبول تموم کنم احتمالا تا آخر این ترم این درس رو ادامه میدم! (این آخرین درسم در کالج خواهد بود!)


5- وزنم ! رفته بالا! اونم با نرخ تصاعدی بالا همین طوری داره میره بالا. این هفته باید تغییرات کمی جدی تری بعمل بیارم. من این روزها به طور متوسط 14 ساعت پشت صندلی نشستم! خیلی خیلی تحرکم کم شده. به همه اینها درد گردن و کمر رو هم اضافه کنید


6- من این موها رو چطوری کوتاه کنم! یه بار یک ماه پیش این کار کردم. صد رحمت به رحمت کاسه ای! مشکل موهای پشت سرم هست! حتما باید این هفته موها کوتاه تر بشه! 


7-  امروز در فروشگاه یک کراوات طلایی رنگ دیدم و خریدمش! خیلی ازش خوشم اومد. این هفته لازم میشه دیگه!!!! 


8- هفته بعد هم یک قرار ملاقات اپلیکیشنی دارم. هر چند مهم نیست و زود نتیجه نخواهد داد اما یک قدم اول مهم هست! 


9-(این یکی ربطی به کارهای این هفته نداره فقط فکرش به سرم زده)  من الان اگر 50 هزار تا میداشتم، قسط باقیمانده این خونه رو میدادم چقدر راحت میشدم. خدایا! با این سبک زندگی ای که دارم تا سه سال دیگه هم این پول (اضافه) رو نمیتونم جور کنم. در حالیکه پسره میگفت هفته قبل تو یکی از کارهاش و سفارشهاش 5 هزار تا کاسب شده بوده. ملت در میارن ما هم در میاریم و دلمون خوشه به خدا!  خدایا یه تغییر درست و حسابی بیار. با ریاضت اقتصادی و نمیدونم لامپ رو خاموش کن و کمتر گاز بده و اون یکی ارزونتره کار درست نمیشه! باید منبع درآمد درست باشه! والا  

مصایب کرونایی

امروز سر کار بودم که خانمی زنگ زد و راجع به بیمه بیکاری اش سوال میکرد. تمام فایلهاش رو جستجو کردم و دیدم بعضی از اطلاعات رو در فرم غلط وارد کرده بود و برای همین سیستم تشخیص داده بود که هیچ کمکی بهش تعلق نگیره. ایشان هم بیشتر از دو ماه  در حالی که بخاطر این پاندمی کرونا از کار بیکار شده بود هیچ پولی دریافت نکرده بود. 

هر چند خیلی سخت بود که وقتی اطلاعات وارد دیتابیس میشه اون رو اصلاح کرد اما این کار رو براش کردم و بهش گفتم که تا حدود دو هفته دیگه حقوق بیمه بیکاری به حسابش واریز میشه. 

خیلی خوشحال شد و ازم تشکر کرد و بعدش شروع کرد درد دل و به طبع اون پشت تلفن گریه کردن. میگفت بچه اش را خانه مادرش گذاشته و چند هفته است که فقط یک وعده غذایی در روز میخوره و کم کم پولی نداره که حتی همون یک وعده در روز رو هم داشته باشه. با وجود اینکه کارم تموم شده بود و هر کاری که میتونسته بودم کرده بودم گفتم یه لحظه صبر کن، تلفن رو گذاشتم روی هولد بغض گرفته بودم و آروم چند ثانیه ای گریه کردم. بعد از چند ثانیه از هولد برداشتم و بهش گفتم که موضوع شما را با سوپروایزرم حتما در جریان میزارم. بعد از اون تماس، در ایمیلی که به سوپروایزرم زده بودم خواسته بودم که حساب ایشان را خودم هر روز کنترل کنم و کارهای امور مالی و واریز به حسابش رو خودم انجام بدم تا چند روز زودتر انجام بشه.

چیزی که من میدونم اینه که برعکس تصور خیلی ها، در کشورهای صنعتی و پیشرفته خیلی از مردم زندگی شان را طوری تطبیق دادند (یا بالاجبار تطبیق میدند) که با همان حقوق و دریافتی هفته ای شون میگذرونند و چیزی آخرش ذخیره نمیکنند (یا نمیتونند ذخیره کنند). وقتی به مدت طولانی بیکار باشند زندگی براشون یک فاجعه است. من میتونستم درک کنم اون زن چی کشیده بود چون اگر پستهای هفته های قبلم چند ماه پیشم را خوانده باشید میدانید که من هم برای مدتی بیکار شده بودم و تمام مصیبتهای دنیا به یکباره سرم آمده بود. لحظاتی بود که هم حوصله هیچ کس رو نداشته بودم و هم میخواستم با یکی صحبت کنم و خودم رو خالی کنم. 

فردی دارای سری به شدت شلوغ

من باز هم فکر کنم گند زدم به زندگی و امور مالی ام که اصلاً قراره هیچ وقت درست نشه! هیچ وقت هم ظاهراً قرار نیست که سرم خلوت تر بشه. هم کار ، هم درس، هم زندگی و هم استرس همه باهم همه جا دنبال من هستند.


گاهی اوقات به شدت از خودم و آدمهای اطراف خودم متنفر میشم. انگار همه ماها دارای یک تاریخ مصرفی برای همدیگه هستیم و بعد از اون دیگه اون آدمهای سابق نمیشیم. من تمام تلاشم رو میکنم که حداقل یک زندگی نرمال داشته باشم اما انگار نمیشه که نمیشه. در روابط با دیگران، من سعی کردم که آدم خوبی باشم ولی همیشه این نکته رو در نظر داشتم که حیثیت و غرورمو خدشه دار نکنم و همین منو تبدیل به یک آدم تنها کرده! 


دیگه دارم دیونه میشم! 

و ادامه ماجرای برترها .....

- نمیتوانم نفس بکشم!


- کمی آب بیار که سوختم!

شنبه و یکشنبه

همیشه از این دو روز متنفره!

باید کاری کنم حداقل یکی شون خوب باشه براش

سیستم افتضاح شرقی

من گاهی اوقات از این سیستم بیخیال و طلبکار منشانه شرقی حسابی کفری میشم! اینجا هر بیزینس و فروشگاهی که اینطوری باشه من با شک و تردید بهشون نگاه میکنم! طرف میاد یه ظرف فالوده رو میفروشه ده دلار!! یا اون یکی تو خونه اش آش سبزی درست میکنه دو برابر قیمت یا رفتن ماسک احتکار کردن حالا دارن دونه ای میفروشند از 5 تا 20 دلار!! چه خوشحال هم تو صورت آدم نگاه میکنن و اینا رو میگن! 

من ده دلار میدم رستوران فست فود یه ساندویچ و یک نوشابه بزرگ و سیب زمینی سرخ کرده میگیرم سیر سیر میشم بازم بهم 3 دلارش رو پس میدند اینا اینطوری اند! 


البته اینجا منظورم یه بیزینس دیگه ای بود که اصلاً رضایت و رعایت قرارداد براشون کشک بود! دیگه نگم براتون که چقدر عصبانی ام 


بحث نژادی و ملیتی و خاورمیانه ای حاج رضا!

نژادپرستی

این بحثی است که این روزها به شدت داغ هست. البته هر وقت صحبتش بشه همه ماها یکصدا و در ظاهر میگیم که ما مخالف نژادپرستی هستیم ولی واقعیتش همه ما نژادپرست هستیم! حالا با درصد کمتر یا بیشتر. 

به نظر من وقتی شما عِرق ملی داشته باشی به نوعی نژادپرست هم میشی! مثلا یک ایرانی وطن پرست و یک آمریکایی وطن پرست احتمال اینکه از همدیگه خوششان نیاد خیلی بالاست! 

خود من هم نژادپرست هستم! زمانی خیلی روی خودم کار میکردم که آدمی باشم که بیخیال هیچ نژادی نباشم و کاری به کار کسی نداشته باشم اما دیدم نمیشه! این دنیا هیچ جاش اون مدینه فاضله افلاطون نیست و همه جا به نوعی ظلم و ستم هست حالا یا کم یا بیشتر یا برای شما و یا برعلیه شما. ولی ظلم و حق خوری هست! 

مخصوصا وقتی وارد این کشور شدم و نژادها و فرهنگ های مختلف رو از نزدیک دیدم و باهاشون صحبت و همنشینی داشتم این رو یاد گرفتم که ما با هم خیلی تفاوت ها داریم و لزوما این تفاوتها در ذات خودش برای آنها و در کل برای جامعه اشکالی نداره ولی مهم اینه که من از اون تفاوت ها به قدری فاصله اجتماعی داشته باشم که آسیبی به من نرسه! و اینجاست که شما خود به خود نژادپرست میشی دیگه! ولی من اسمش رو میزارم نژادپرست تدافعی! من نمیخوام آزارم به کسی برسه ولی از طرفی دوست هم ندارم کسی باعث آزار من بشه. 

بگذریم 

من با مردمهای زیادی از خاور میانه صحبت کردم و نشست و برخواست داشتم و هر چند که نمیشه برداشتت رو به جمع کل تعمیم بدی ولی اکثریتشان فکر میکنند که خیلی انسانهای برگزیده و خاصی هستند. عراقی ها و سوریه ای کمتر وطن پرست بودند ولی بیشتر از جامعه و زمانه طلبکار بودند همیشه اونها در صف اول درخواست کمک مهاجرهای تازه وارد بودند. رفتارشون با همه طوری هست که همه وظیفه شون این هست که بهشون کمک کنند. کلاً عربها جهان بینی شون متکی به کشورشون نیست و بیشتر عربی هست!  پاکستانی ها این وسط عجیب بودند برای من. ملتی که به شدت فقط با همدیگه میجوشند  و البته یا به شدت مذهبی هستند یا به شدت غیر مذهبی و این باعث میشه از نوع خودشون دوستانی داشته باشند. زیاد فکر برتریت نداشتند اما حتی یک سنت (همون یک ریال) رو هم خرج غیر پاکستانی نمیکنند و همه کمکهاشون فقط به کشور خودشون میرسه (البته بعضی استثناهای کوچگ مذهبی دارند که به مسلمانها کمک کنند) . من دیدم که در بین جامعه و خانوادشون به شدت با هم اختلاف دارند و سایه همدیگه رو با تیر میزنند ولی وقتی جلو ما میرسیدند طوری بودند که انگار هوای همدیگه رو دارند و یکی هستند. مردم افغانستان هم به شدت مغرور و یکدنده هستند! در یک بحث معمولی با یک آدم عادی از افغانستان شما نمیتونی پیروز بشی چون اصولاً قانع شدن را بلد نیست! من هیچ وقت سعی نکردم با هموطنهام بحث کنم چون حوصله شنیدنهای بعدش رو ندارم . مغرور بودنشون هم دیگه از اون حرفهاست. بابا تو کشورت داغونه هیچ چی برای از دست دادن نداری دیگه این دک و پز برای چیه خب. افغانستان هم مثل همه کشورهای خاورمیانه ای عده ای را دارند که خواهان تجزیه کشورشان هستند. خود من هم یکی از طرفداران تجزیه اش هستم که همیشه هم انگ و برچسب های مختلفی بابتش خوردم ولی کشوری که یه عده دوست ندارند یک قومیت و ملیت خاص اصلا در صحنه باشه و همیشه دنبال خرابکاری و کشت و کشتار هستند همون بهتره که راه و مسیرمون از هم جدا باشه و چرا ما باید با آنها به یک دیده نگریسته بشیم؟ 

و اما گل سر سبدهای آخری! ایرانی ها و ترکیه ای ها! 

حدود یک سال با ترکیه ای ها جایی همکار بودم. از آنجاییکه همکار بودیم فوق العاده مهربان و آدمهای خوشگذرانی بودند و جالب بود برام که بعضی هاشون نماز خوان و بعضی هاشون هم شرابخوار ولی مثل یک دوست و برادر باهم بودند. ولی اینقدر روی مغز اونها کار شده بود که اصلا نمیتونستند باور کنند که بهتر از آنها هم هست! چند بار یادم هست که مثل آرتیستهای نقش اول فیلم وسط جلسه با حس و حال خشمگینانه بلند میشدند و با افتخار از ترک بودنشون میگفتند! عاغا..... یاشاسین .....بابا بیخیال یه لحظه بشین ببین چی میگن بقیه شاید درست باشه حرفشون. 

ایرانی ها؟ اگه ترکها شتشوی مغزی برتری اند ایرانی ها که دیگه تو گوشت و خونشون هست! 

هر وقت دو نفر ایرانی و یک نفر غیر ایرانی در شرایط یکسان کنار هم بودند و اون دوتا چیزی راجع به غیر ایرانی نگفتند بدانید که آخرالزمان شده! 

البته خاصیت جوگیری خاورمیانه ای رو هم بهش اضافه کنید  یک خانمی تو فیسبوک (فکر بد نکن خانمه بیست سال بزرگتره ازم) برام یه شعر فرستاده که چند خط اولش اینه:

من که زرتشت کهن را داده ام
جاى آن قرآن ------دیده ام
من کجا ایرانیم؟
من که نامم نام تازى گشته است
گه غلام این و گه آن گشته است
......

کلا همیشه تو حرفهای شخصی و کلیپ هایی که برام میفرسته فحش و بد بیراه به عربها و مسلمانان هست و اینکه ایرانی ها کلا خیلی خوبند نسل کوروش و بابک و کاوه این جور حرفها!

ولی واقعا 99 درصد ایرانی های خارج از کشور اینطوری هستند باور کنید


میدونم تلخ بود ولی چیکار میشه کرد 

تعطیلی ها

انشالله که این چند روز تعطیلی هاتون پر از آرامش و خاطرات خوب و هیجان انگیز باشه! 


حاج رضا برای اولین باره که آرزو خوب برای دیگران میکنه ها!

چقدر خوب

خداییش چقدر خوبه که یکی همیشه حواست بهت باشه و نامحسوس زیر نظر داشته باشدتت.