وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

ماه رمضان

با این روشی که من در پیش گرفتم تو ماه رمضان به جای وزن کم کردن تازه وزن اضافه هم میکنم! 

خدا به دادم برسه! 


درس تاریخ

دقت کردید این معلمهای تاریخ توی دانشگاه یه کم عجیب و غریب هستند! مثلاً پارسال تاریخ 1 رو گرفته بودم این استاد ما مرد بود ولی با خودش از این کیف های زنانه میورد تو کلاس! یعنی میخواست بگه که این کیفها فقط مختص زنها نیست! یا یه فیلم رو تو پروجکتور پخش میکرد بعد خودش میرفت تو کافه تریا یه ساندویچ میزد به بدن! تا فیلم تموم میشد میومد تو کلاس و میگفت خب بچه ها چی برداشت کردید از این فیلم! 

این معلم تاریخ امسال هم دست کمی از اون نداره! این یکی شیوه نمره دهیش منو کشته! میگه من اصلاً امتحان نمیگیرم اما به جاش شما باید هر روز حدود دو صفحه آ چهار راجع به یکی از تاپیک هایی که من میگم بنویسید و پست کنید تو قسمت تکالیف سایت دانشگاه. در ضمن کلی اخطار و تهدید هم که اگه تقلب کنید و برید از جای دیگه کپی کنید من میفهمم و نمره رو صفر میکنید! 

اینطور که معلومه من تا آخر این کلاس باید یک کتاب رو بنویسم!


حالا بدبختی های من سه هفته بعد شروع میشه که کلاسهای درس ریاضی ام هم شروع میشه! 

خودکشی تحصیلی

این رشته های مهندسی و کامپیوتر لامصب چقدر ریاضی داره! 

تموم نمیشند که! هر چی میخونیم و پاس میکنیم یکی دیگش رو باید برداریم!

امروز نشستم با خودم حساب کردم اگر من هر ترم یک درس ریاضی (دو تا همزمان فکر نکنم ممکن باشه) بردارم، و پهلوش یک یا دو درس غیر ریاضی بردارم، بازم آخرش حداقل یک درس ریاضی میمونه! 

اما ترم تابستون. آدم اصلاً حوصله درس خوندن رو تو تابستون نداره! اینطوری بزرگ شدیم که تابستونها بیخیال درس باشیم. در ضمن این ترم خیلی سریعتر هست و مدت زمان کمتری داره و همه چیز کاملاً فشرده است. 

من سال گذشته ریاضی عمومی برداشته بودم و باوجودی که درس آسونتری نسبت به کلاسهای دیگه بود باز هم خیلی وحشتناک برام گذشت. من بعد از اون ترم با خودم عهد کرده بودم که به هیچ وجه من الوجوهی تابستون درس ریاضی برندارم. 

اما با حساب دو دو تا چهار تایی که با خودم کردم و با این فشاری که درسها روی من و کارم میزارن باید تلاش کنم هرچه زودتر تمامش کنم! 

درسته به خاطر شغلی که دارم نمیتونم واحد زیادی بردارم اما حداقل میتونم واحد های مشکل تر رو بردارم تا شاید آخرهاش بتونم چند تا درس آسون رو باهم بگیرم. 

به هر حال این درس ریاضی که این ترم میگیرم به نسبت سخت تر از پارسالی هست و مدت زمانی که دانشگاه ما براش اختصاص داده حدود یک ماه است! گرفتن این کلاس در یک ماه یعنی خودکشی تحصیلی! تمام! 

ولی از اونجایی که من همیشه تو زندگیم همینطوری شلوغ پلوغ و پر از دردسر بودم اینو هم میگیرم تا ببینم چی میشه! 


از مزایای رقابت

یک خیابان نزدیک خونه ما هست که کلی رستوران و فست فود توش هست. اصلاً این خیابان و در کل این محله مشهوره به تعداد رستوران ها و غذاخوری هاش.

از بین پیتزا فروشی هاش معمولاً یکیشون در هفته حراج میکنند و منم که عاشق پیتزای زیر قیمت! و برام فرقی نمیکنه از کجا بخرم! 

باورتون میشه که بیشتر از یک سال است من پیتزا رو با قیمت اصلی اش نخریدم! همیشه پایینتر! 

مصارف غیرمترقبه

توی این دو ماه من هیچ چی پول نتوستم تو حسابم ذخیره کنم و هر چی داشتم مال قبل از اون بوده! 

از بس که کلی خرج های جور واجور میاد رو دستم هر هفته! 

خرج دکتر و دوا و درمان - مخارج ماشین، علاوه بر تعویض روغن چند وقت پیش باتری اش رو هم مجبور شدم عوض کنم- دانشگاه هم میگه ما شهریه تابستون رو کمک نمیکنیم و باید نقد بپردازی! - وسط همه این بدبختی ها و مخارج،  حالا این کولر هم ناز کرده و خراب شده! 

دیروز اومدم روشنش کنم دیدم نمیشه! گفتم بیام همین حالا قبل از این که هوا خیلی گرم بشه درستش کنم و البته کلی هم پول دادم تا طرف فهمید یکی از سیم های مربوط به سیستم تهویه که بیرون از خونه بود قطع شده! و بابت یک چسب زدن  و وصل کردن اون سیم  کلی پول ازم گرفت که هنوزم مغزم سوت میکشه! 

ماشین لباسشویی هم سه ماه پیش خراب شده بود که مشکل اون هم یک تیکه صابون لای پره پمپ آب بود که باعث شده پمپ کار نکنه و من کلی پول پیاده بشم! 

حالا خوبه من این دو ماه دارم اضافه کاری هم میکنم! 

چطوری من زنده ام تا حالا ، خدا میدونه! 

دوستی


چند روز پیش یکی از همکارهای صمیمی ام اومد پیشم و این عروسک رقصان زیبا رو به من داد.

گفت داشتم میرفتیم خرید، دیدم خیلی ارزان هستند چند تا خریدم و این یکی هم مال تو! بچسبونش جلو داشبورد ماشینت. 

خیلی قشنگه. 

واقعاً وقتی میشه با یک کار ساده و یک تحفه ارزان دلی را شاد کرد و محبت کاشت چرا باید به فکر آزردن آن باشیم! 





امتحان و روزمرگی ها

دیگه مطمئن شدم که نمره کامل درس دیفرانسیل و انتگرال رو نمیگیرم. ولی حداقل این رو پاس میکنم . 

این گوشی های سامسونگ با این که خیلی طرفدارشون هستم اما توی نگه داشتن شارژ باتری خوب نیستند. گوشی قبلی ام که اس شش بود زود شارژ تموم میکرد و چون فکر میکردم کهنه شده ، حتما هم سرعتش پایین اومده 

اما حالا بعد از هفت ماه حتی همین اس ۸ هم وابستگی اش به شارژ خیلی زیاده 

اردیبهشت زیبا

آخر هفته قبلی با بعضی از دوستان تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون و از این آب و هوا لذت ببریم. منم چون بیشتر امتحانهای این ترم رو تموم کرده بودم (به جز یکی) قبول کردم بیام. و قرار شد به یکی از دریاچه های خارج از شهر بریم. از شهر که خارج شدیم حدود یک ساعت و ربع رانندگی کردیم تا رسیدیم به این دریاچه. 

کاش میتونستم از مسیر راه فیلم بزارم! چه مسیر زیبایی بود. خوش بحال اونهایی که نزدیکی اینجا زندگی میکنند! 


کرایه کتاب

یکی از بدترین کارها کرایه کردن کتاب درسی است! چون زیاد فرقی با خریدن نمیکنه و تازه باید بعد از پایان ترم پسش هم باید بدی!

از اون بدتر کرایه گرفتن از کتابفروشی خود دانشگاه است! که اگر پس ندی راحت از نمراتت کم میکنند.

حالا باید یا از کارم زودتر بزنم یا بیخیال یکی از کلاسها بشم تا بتونم این کتاب رو پس بدم!

دیگه کتاب کرایه نمیکنم!

اندر وصف حال وهوای متغیر این روزها

این یک تجربه شخصی منه

تو این ماه آب و هوا اصلاً قابل پیش بینی نیست و نمیدونی اون روز قراره بارونی باشه یا آفتابی.

ولی من تجربه کردم که اگر صبح زود صدای بلبل یا صدای پرنده های خوش آواز را در حال آواز خواندن شنیدید به این معنیه که اون روز هوا خوبه و بارانی نیست.

ولی اگر صدای اونها رو نشنیدی یعنی اون روز قراره بارون بیاد!