وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

پفک

دیروز تو مسجد موقع شام چند تا چیپس و پفک هم گذاشته بودند! دقیق نمیدونم چرا شاید هم بخاطر بچه ها بوده. 

هر کی میومد برای خودش غذا بکشه یه نگاه میکرد اما برنمیداشت! چون شاید میخواستند بگند ما که بچه نیستیم. 

چشم من به اونها و خصوصاً به کرانچی ها خورد! خواستم بردارم اما چون دیدم هیچ کس برنداشته منم برنداشتم! 

رفتم غذا رو خوردم اما دلم پیش اون کرانچیه بود! 

بالاخره به خودم گفتم باشه بعد از غذا دوباره برمیگردم و این دفعه یکی برمیدارم! 

غذا رو خوردم و برگشتم دیدم هیچی نمونده! 

ای نامردها!