وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

بیدار تا پاسی از شب

این ترم گرفتار دو تا استاد عجیب و غریب شدم! 

یکی اش امتحان میگیره و فقط یک سوال تو امتحانش هست که چهار جوابی (البته شش تا گزینه) هست. یعنی یا شما صفر میگیری یا صد! امتحان هاش هر هفته است نه فاینال داره نه میان ترم. پنج دقیقه هم بیشتر وقت نمیده. اصلا و ابدا سوالها رو با گوگل نمیتونی پیدا کنی از توی کتاب هم نیست. یعنی این استاد اوج عقده است با این روشش. 


یه استاد دیگه هم دارم که اصلا امتحان نمیگیره! کل ترم هیچ امتحانی نیست فقط هومورک و آزمایشگاه. عوضش چنان کارهاش زیاده که هر شب تا ساعت دو باید بیدار بمونم و کار کنم! 


خداییش من باید تا کی با این وضعیت برم جلو؟ 

من برم بخوابم در حالی که فردا هم آن کال هستم! 

امان از دست این استادها- هر بلایی که سرم اومد .....

روز شنبه سایت دانشگاه رو باز میکنم و میبینم که استاد امتحان گذاشته برای روز یکشنبه بدون اینکه اصلاً خبری بده. رفتم توی سایت که فایل تست و سوالها رو دانلود کنم دیدم که هیچی نیست.! 

منم بی درنگ به استاد ایمیل کردم که شما میگی فردا امتحانه اما هیچی آپلود نکردی که. 

استاد برام ایمیل کرد که سیستم مشکل داشته برای همین حتما فایل آپلود نشده! و فایل رو با ایمیل برام فرستاد. 

حاجی .... استاد .... شما قرار بود حداقل از یک هفته قبلش فایل رو اپلود کنید الان من یک روز قبلش چه جوری روی اون کار کنم؟ 

امان از دست این استادهای پیر و دور از تکنولوژی که حتی نمیدونند چطوری یک فایل ساده رو تو سیستم آپلود کنند! 

بالاخره با کلی ایمیل و پیغام و پسغام یک روز بیشتر از ایشون مهلت خواستم. خداییش تقصیر من که نبود که فایل دیر به دستم رسیده 

ویش می لاک 

=================================================================================================================================


خیلی اتفاقی این آهنگ به گوشم خورد و منو با خودش برد تو رویاها! با یه جاهاییش هم خیلی ارتباط پیدا کردم 

یه قسمتی از متن شعرش رو که خیلی دوست داشتم اینجا گذاشتم:


‫ﻫـﺮ ﺑـﻼﻳـﻲ ﺳﺮم اوﻣﺪ

‫ﻫﻤﻪ زﺟﺮی ﻛﻪ ﻛﺸﻴﺪم

‫ﻫﻤﻪ رو ﺑﻪ ﺟﻮن ﺧﺮﻳﺪم

‫وﻟـﻲ از ﺗـﻮ ﻧـﺒـﺮﻳـﺪم

‫ﻫﺮﺟﺎ ﺑـﻮدم ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدم

‫ﻫﺮﺟﺎ رﻓﺘﻢ ﺗﻮ رو دﻳﺪم

‫ﺗﻮ ﺳﺒﻚ ﺷﺪن ﺗﻮ روﻳﺎ

‫ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ رﺳـﻴﺪم

  

‫اﮔﻪ اﺣﺴﺎﺳﻢ و ﻛﺸﺘﻲ

‫اﮔﻪ از ﻳـﺎد ﻣـﻨﻮ ﺑﺮدی

‫اﮔﻪ رﻓـﺘﻲ ﺑـﻲ ﺗﻔﺎوت

‫ﺑﻪ ﻏﺮﻳـﺒﻪ ﺳـﺮ ﺳﭙﺮدی


‫ﺑﺪون اﻳـﻨﻮ ﻛﻪ دل ﻣـﻦ

‫ﺷﺪه ﺟﺎدو ﺑﻪ ﻃﻠﺴﻤﺖ

‫ﻳـﻜﻲ ﻫـﺴﺖ اﻳﻨﻮر دﻧـﻴـﺎ

‫ﻛﻪ ﺗﻮ ﻳﺎدش ﻣﻮﻧﺪه اﺳﻤﺖ

پست در همی

چند روز پیش هدیه ای زیبا از یکی از خانم های همکارم گرفتم. 

یک کارت هدیه به شکل بلوط بود. مبلغ قابل توجهی هم ریخته بود تو حسابش. 

واقعاً انتظار این هدیه رو نداشتم و خیلی خوشحالم کردند ایشان. مناسبت این هدیه چی بوده؟ ایشان یکی از مدیر فروشهای شرکت ما هست و بخاطر یه سفارش خیلی اورژانسی من در یک روز تعطیل برای حدود یک ساعت اومدم سر کار و این سفارش رو انجام دادم. البته من برای کار اومده بودم و اتفاقا  بابت همین یک ساعت 4 ساعت اضافه کاری هم گرفتم که به نظر خودم همون ساعتهای اضافه کاری برام کافی بود ولی ایشان سنگ تمام گذاشتند و جداگانه این کارت هدیه رو برام گرفتند. ببینید چقدر زیباست. 



****

اون درس فلسفه نامرد با اون استاد عقده ایش  اینقدر ازم انرژی گرفته بود که هیچ نایی برام برای درس معادلات انتگرال 2 نمونده بود. یکی از سختترین درسهام هم همین درس هست. دیروز آخر کلاس عزمم و رو جزم کردم و رفتم با استاد صحبت کردم. بهش گفتم استاد میدونم شما آدم معتقد به اصول و ضوابط هستی ولی خداییش من از درس شما هیچ چی سرم نمیشه و این درس آخرین درس انتگرال منه (با این تا حالا سه تا درس انتگرال داشتم). امتحان اولی رو که گند زدم یه راهی بزار جلو ام وگرنه مجبورم این درس رو حذف کنم تا بیشتر از این اذیت نشم. استاد هم بالاخره راضی شد و دل سنگش به رحم و اومد و  یه فرصت دیگه بهم داد تا اگر تمام تکالیف فصل رو حل کنم و جوابش رو بیارم میزاره دوباره برم امتحان بدم! خب شاید نمره ام اینبار بهتر از دفعه اول بشه. این اولین بار بود که من به خاطر نمره پیش استاد رفتم. ولی خب اگر معدل درسی ام پایین باشه دیگه از کمک هزینه تحصیلی هم خبری نیست و آدم گاهی مجبور میشه که غرور خودشو بشکنه. دمت گرم استاد دیگه داشتم نا امید میشدم. تا حدی این موضوع هم حل شد. خب آخه من حدود یک ساله که برنامه ریزی کردم که کدوم واحد ها رو بردارم تا تاریخ معینی که خودم میدونم مدرک کاردانی ام رو بگیرم و بعدش برای یک ماه برم مادرم رو از نزدیک ببینم و برگردم و ادامه بدم تحصیلم رو. حتی سر کار هم مرخصی هام رو نمیگیرم تا بتونم راضی شون کنم برای اون مدت. و اگه این درس رو حذف میکردم و یا میفتادم کل برنامه هام خراب میشد. البته هنوز هم هیچی معلوم نیست در مورد این درس.

****

مادرها همه دلسوز و مهربانند و من چقدر خوشحالم که یه مادر دیگه هم دارم (مامان باران). این پست هم به سبک خودش هم عکسی و هم شعری و هم مطلبی گذاشتم. این شعر رو سعی کردم درست بنویسم بعد از کلی شنیدن اگر جاییش اشتباه داره دیگه ببخشید.

***

شو تا صحوایی گره تی دست کار 

تی دور بگردم جان مأر

بهشت تی لینک بن دره جان مار 

تی دور بگردم جان مأر

ویشاری کشی یا لالا خونه سی

 تی دور بگردم جان مأر

برو ته دم بزن برو می پلی

 تی دور بگردم جان مأر

می چش سویی جان مار

می چش سویی جان مار

 تی صبر و قرار جان مأر

تی دیل بلار جان مأر

تی زحمت چتی جبران هاکنم --- تی دور بگردم جان مأر

تی پیری ره چتی درمان هاکنم ---تی دور بگردم جان مأر

می دیل قرار جان مار --- تی غم بلار جان مأر

تی دیل بلار جان مار--- می صبر و قرار جان مأر

***

راستی امروز چقدر هوا عالی بود ها. به همین مناسبت زودتر از کار تعطیل کردم و اومدم بیرون. اینقدر هوا مناسب پیاده روی بود که بیخیال عکاسی شدم. سه روز بود که بارندگی شدید بود و امروز هوا آفتابی با هوای معتدل. رفتم کنار دریاچه ای که حدود بیست دقیقه دور بود از خونه مون و پیاده روی کردم. واقعاً عالی بود و جالب بود که من آدم به این تنبلی چطور شده اومدم  پیاده روی!