وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

شروع کلاسها - تعمیرات -قبض وحشتناک برق - دل درد - تبعیض

به زودی کلاسهای جدیدم شروع میشه! 

فیزیک! ریاضیات گسسته! 

چقدر خوب بود این مدت که کلاس نداشتم. ولی به زودی طوفان شروع میشه. پس منتظر ناله ها و ننه من غریبم هایم باشید! 

===========================================================================================================================

سیستم تهویه هوای طبقه بالا دوباره خراب شد! تعمیر کردنش خیلی خرج برمیداره! بدون اون هم نمیشه! 

این سیستم سیم کشی این خونه خیلی قدیمی شده و باید آپدیت بشه. یه روزی باید درستش کنم! حالا کی رو نمیدونم ولی این از اون کارهایی هست که باید تا یک یا دو سال آینده حتما انجامش بدم.

خیلی عصبانی ام کرد ولی سعی میکنم که خودم رو کنترل کنم. این بار سومه. این بار مجبورم بعد از تعمیرش بیمه اش کنم و یه پولی ماهیانه بدم که حداقل از بابت تعمیرش راحت بشم. خدایا چرا این قدر بدبختی دارم من ؟

امروز نشستم سیفون دستشویی طبقه پایین رو درست کردم. از روز اولش هم بهتر فلش میزنه! خب این یکی اونقدرها خرج نداشت. طبقه بالا رو هم چند هفته پیش درست کردم.

از من به شما نصیحت، وقتی خونه یا آپارتمان میخرید، حداقل نوساخت بخرید. گرونتره و ممکنه مالیات بیشتری بدید ولی تا چند سال این دردسرها رو ندارید. 

==========================================================================================================================

خدایا این یکی رو دیگه کجای دلم بزارم! 

قبض برق این ماه، سه برابر همیشه اومده! خب چون از بس بخاری و تهویه هوا  رو روشن گذاشته بودم 

یه ضرر مالی دیگه به هزینه سنگین تعمیر تهویه هوای طبقه بالا اضافه شد! 

==============================================================================================================================

به این هارمونی بازگشت قهرمانانه دل دردم رو هم اضافه کنید! 

تقریباً هر چیزی میخورم بعدش دلم درد میگیره! 

باید برم عای دکتر رو ببینم و ایشان هم حتما آندوسکوپی تجویز میکنند! 

به اون هزینه های بالا، هزینه دکتر و درمان رو هم اضافه کنید! 

فعلاً تا اطلاع ثانوی من غلط بکنم چیز جدیدی بخرم (با وجود اینکه بعضی ها واقعاً باید بگیرم!) 

=============================================================================================================================

خب بعد از همه این حال و احوالات که انشالله تنم سالم باشه و پول چی چیه و خدا از این دست بدهد و از آن دست بگیرد و جریانات امتحان و مشیت الهی میرسم به موضوع اصلی این پستم. 

امروز پیامی از دوستم دریافت کردم مبنی بر شرکت کردن درکمپینی به نام "چرا من حق ندارم از کارت بانکی استفاده کنم". 

وقتی متن این پیام را خواندم  خیلی ناراحت شدم.

موضوع این بود که مهاجرین افغانستانی مقیم ایران حق استفاده از کارت بانکی ندارند! و برای همین موضوع کمپینی را درست کردند که اجازه استفاده از آن را به آنها بدهد. 

من با خودم هر چقدر فکر کردم دلیل قانع کننده ای پیدا نکردم که چرا یک مهاجر قانونی حق استفاده از این تسهیلات آنهم در دنیای دیجیتال امروزی را ندارد؟ 

اینکه فردی پول خود را در بانک بگذارد و به گردش مالی و اقتصادی کمک کند که خیلی خوب است. در ضمن چه خطری ممکن است جامعه را تهدید کند که یک فرد حساب بانکی داشته باشد و از کارت بانکی خودش استفاده کند؟ اون توهین و تحقیرهای همیشگی هم که آنها باعث انتقال بیماری  و بالا بردن نا امنی جامعه و پایین آوردن اشتغال که در این مورد داشتن کارت بانکی کارساز نیست و اصلاً ربطی هم نداره.

این موضوع روی احساسات من هم تاثیر میزاره. چون من خودم هم در یک خانواده مهاجر بزرگ شدم. در ایران متولد شدم همانجا بزرگ شدم و همانجا هم درس خواندم. اما این مسائل گاهی باعث میشه تا من بین خودم و دیگران همیشه یک فاصله بزرگ ببینم. گاهی زخم های بزرگ عاطفی ام هم خوردم در این رابطه خوردم. اگر همین دیدگاه و قانونهای عجیب نمیبود شاید الان من و او داشتیم در مورد اسم فرزند آینده مون بحث میکردیم. ولی خیلی راحت تفاوتها را بهانه کرد و رفت. 

 


برنامه ریزی برای ترم جدید

ترم تابستون تا حالاش که عالی بود. هم درس معادلات دیفرانسیل و انتگرال رو نمره خوب گرفتم و هم حالا درس جاوا رو خیلی خوب ناک اوتش کردم.

برای چند روز (فقط چند روز ) آرامش به زندگی ام برمیگرده! شاید چند روز از کار هم مرخصی بگیرم برم یه جای دور و موجودی حسابم رو خالی کنم تا یه وقت خدای نکرده جو گیر نشم!  

الان هیچ برنامه ای ندارم از بس که سرم شلوغه حتی فرصت فکر کردن هم ندارم! ولی شاید از فردا همزمان با همه دلمشغولی هام بهش فکر هم بکنم. 

اما امروز عصر چه راحت خوابیدم ها. خدایا این خوابیدن چقدر خوبه! کاش میشد یه راهی بود نری سر کلاسها و مدرک و پول و افتخار خودش همینطوری بیاد. 

آخ که چی میشد اگه میشد. 

خب حدود یک ماه دیگه ترم جدید شروع میشه و از همین حالا باید براش برنامه بریزم. درسها وحشتناک سخت شده. فیزیک1 و 2، معادلات دیفرانسیل و انتگرال 2، اصول برنامه نویسی، مقدمات مهندسی، ریاضیات گسسته، و جبر خطی. فلسفه  و مدارهای الکتریکی درسهایی است که تا مدرک کاردانی ام مونده! (هنوز نصف راه رو تا کارشناسی هم نرفتم) و میخوام برای ترم بعد سه تا شو بردارم. هر چند که خیلی سخته که همزمان هم سر کار بری و هم این همه درس برداری. ولی بهتره سه تا بردارم تا زودتر تموم بشه. 

آخه چرا این قدر ریاضی داره رشته ما. پس حتما از درسهایی که برمیدارم  باید یکیش ریاضی باشه که مجبورم معادلات دیفرانسیل و انتگرال دو رو بردارم تا از شر این درس تموم بشم. 

دو تا درس دیگه رو هم هنوز دو دلم چی بردارم ولی وقت زیاد ندارم باید زودتر انتخاب کنم تا کلاسهای خوب رو برنداشتند. 

یک سایت مجازی برای دانشگاه ما هست که دانشجو ها به استادها هم نمره میدند و هم تجربه شون رو از کلاس باهاش مینوسند. خود من هم گاهی به استادهایی که ازشون درس برداشتم نمره میدم و راجع به کلاس مینویسم تا معمولاً درس عبرتی باشه برای دانشجوهایی که بعداَ میخوان باهاش درس بگیرند.  من معمولاً قبل از انتخاب واحد میرم تو اون سایت ببینم کدوم استاد نمره اش بالاتر از بقیه است تا درسش رو بردارم. معمولاً استادهای خوب صبح ها درس میدن که اون موقع ها سر کارم و کلاسهای اون ها خیلی زود ظرفیت شون تکمیل میشه. پس باید عجله کرد!