وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

قدر خود را بدانیم و شکرگزار باشیم

این روزها برای من بزرگترین آزمایش ها بود که به خداوندی خدا بیشتر و بیشتر معتقد باشم و بیشتر شکرگزارش باشم. 

روزهای قرنطینه و خانه نشینی برای من فرصتی بود که کمی به اطرافم نگاه کنم، با دوستانم صحبتی کنم و حتی آنها را محک بزنم. باور کنید در این مدتی که ساکن این شهر بودم به اندازه این روزها متوجه زیبایی اش نبودم. چه شهر و محله زیبایی داریم هوای بهاری اینجا چقدر دلنشین هست روزهایی که هوا صاف تر هست میرم بیرون قدم میزنم و این اواخر انگار روحم داره تازه میشه . همه جا سر سبز و گل های زیبا مردم همه با لبخند از کنارت رد میشند. هوا انگار اکسیژن خالص هست و باوجود اینکه اوایل فکر میکردم آلرژی من باعث بشه حالم بدتر بشه اما انگار اثر نکرد و حالم را بهتر کرد. هر طرف یک پرنده ای میخواند و من چرا باید میان این همه زیبایی و لطافت و نعمت پروردگار نگران چند مدت بیکاری خودم باشم ؟ 

اتفاقا از نظر مالی تا حالا که اصلا به ضررم هم تموم نشده . خدایا خودت میدونستی و چقدر من رو دوست داشتی ولی من بیخود ناراحت میشدم. 

یکبار دیگه در زندگی ام به حکمتت پی بردم. حقا که بندگی زیبنده تو است. 

این روزها باعث شد تعدادی از به ظاهر دوستانم رو هم حذف کنم و تعدادی را که مدتها باهاشون صحبتی نداشتم باهاشون صحبت کنم . چقدر خوب 

عجب وضعیه خداییش

خودم هم نمیدونم چه خبره تو ذهنم 

ولی میدونم حالا حالاها طول میکشه تا من دوباره به وضعیت قبلی ام برگردم 

این روزها دارم تلاش میکنم و دست و پا میزنم تا بتونم بیشتر یاد بگیرم از گذشته و حالم 


همین برای فعلا

پروژه جدید و دست گرمی ام

امروز صبح یه کار یک ساعتی انجام دادم. هر چند که وقتش کم بود اما همش رو با عشق انجام دادم 

و چقدر هم لذت بردم وقتی این کار رو به صاحب اصلی اش تحویل دادم 

و اونم چقدر باهاش فخر فروخت! 

دنیا به همین سادگی و همین زیباییه گاهی 

بیمه بیکاری - آلرژی - دوست

بالاخره اولین چک از بیمه بیکاری ام رسید و به مقدار زیادی از استرس و نگرانی هام کم شد. حداقل تا یک یا دو ماه دیگه من مشکلی ندارم. تو این وضعیت خراب ویروس کرونا، فصل آلرژی هم دیگه مزید بر علت شد و واقعا خیلی سخت بود امروز. به هر حال هر چه بود تمام شد. 

این روزها که تنها در خانه هستم، گاهی سعی میکردم با دوستانم در تماس باشم. حداقل باهاشون صحبت کنم و کمی درد دل کنم بعضی ها جواب دادند و خیلی ها یا مشکل داشتند یا بهانه ای آوردند. 

از بین همه ، فقط یک نفر بود که شیفته مرام و محبتش هستم و خدا را شکر میکنم که کسی هست که هر چند در آن سر دنیا، اما مهربان و دوست داشتنی و دلسوز هست. تو نعمتی هستی که همیشه شکرگزار خداوند هستم. 

روزهای سخت و بی حوصلگی

تقریبا این روزها دیگه تسلیم شدم. هیچ تلاشی نمیکنم که اوضاع بهتر از این بشه. دیگه دارم سعی میکنم از همین وضع موجود لذت ببرم و دیگه نگران بدتر شدن اوضاع نباشم. بنظرم دیگه دارم بزرگ میشم و پخته میشم. 

گاهی اوقات آدم باید کم بیاره. اینو ویروس کرونا به من آموخت که چطور غرور و شکوه انسانها در برابر قدرت الهی هیچی نیست 

ای بشر تو هیچی نیستی 

پس لطفا چایت را بنوش و از وضع موجود لذت ببر 

حکمت خدا

گاهی اوقات خیلی تو حکمت و رحمت خدا میمونم. در حدی که نمیدونم چی بگم. 

امروز اون خانمی که راهنمای معاملات موقع خریدن این خونه بود بهم زنگ زد و عید رو تبریک گفت. بعد از سه سال که اون خونه رو خریدیم و بهم گفت بعد از اینکه من کار شما رو انجام دادم به کار و زندگی ام برکت اومده و گفت که برای عیدی مقداری پول میفرسته به حسابم. 

همین که گوشی رو قطع کردم چند ثانیه بعدش دیدم که پیامک اومد و حدود صد دلار ریخته به حسابم! اون تو این شرایط حساس و سختی که این روزها دارم. 

مرسی خدایا

و مرسی خانم


اینجا یادگاری مینویسم که همیشه یادم بمونه 

تلاش بیخود

خداییش من دارم بیخودی تلاش میکنم و حرص میخورم . تو این دوران کرونایی هیچ کاری پیدا نمیشه که من انجام بدم. راحت بشین خونه و از بیکار بودنت لذت ببر. آدم عاقل و بالغ و حالا یه کمی بدشانس و بدبخت 

99

99