ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
جالبه این وبلاگ هنوز هم بازدید میشه وقتی به آمار نگاه میکنم. اما از اونجایی که کدهای این بلاگ اسکای بدبخت زغالی هیچ وقت آپدیت نمیشه احتمالا یک گلیچی هست توش. نشستم چند تا از پست های قدیمی رو خوندم ماشالله چه فعالی بودم واسه خودم.
این روزها و این هفته ها و ماهها در بی حال ترین و کم رخوت ترین حالت ممکن خودم هستم. مثلا اتاق کارم رو چند ماه است که جارو برقی نکشیدم یا هر طبقه پایین چند ماه است که به اتاق پایینی کنار خیابون سر نزدم! وزنم داره میره بالا و همه چیز داره تیره و تاریک میشه!
درد ها و مرض های عجیب و غریب دارند شروع میکنند وارد بدنم شدن. یادش بخیر مثلا ده سال پیش فکر میکردم آدم تنهایی هستم الان دارم فکر میکنم اون موقع ها خیلی بهتر از الان بوده که واقعا هیچ کسی به اون صورت دور و برم نیست!
یه جورهایی تسلیم به اتفاقات روبرو هستم اما دارم تلاشم رو میکنم که دیرتر اتفاق بیفته! هعی زندگی عجب مسیر متفاوت و غریبی نسبت به بقیه دارم من!
برم یه چیزی بخورم
عاغا نمیشه! نمیشه!
گاهی نژادپرستی یا خودبرتربینی تو گوشت و خون بعضی ها نفوذ کرده. همه چیز شده زرنگ بازی! اگه زودتر اومدی اینجا پس تو مال اینجایی!
بازم ممنون از خیلی ها که برام پیام گذاشتند و یا شخصی پیام دادند و ویس گذاشتند. دیدیم هم که چقدر سازمان یافته این قضیه مهاجرین افغانستان این روزها بولد شد.
هیچ کس نتونست منو قانع کنه همه هم با رودربایستی که با من داشتند بعضی حرفهاشون رو قورت میدادند.
در مورد بحث کردن هم هر وقت طرف مقابلم رو دیدم که بدون احساس بالا بودن و بدون نگاه از بالا به پایین باهام صحبت کرد میشینم حرفش رو گوش میدم.
دیگه حوصله ندارم و امروز هم بشدت مریضم
نونوا نون رو گرون میفروشه
تاکسی کرایه زیاد میگیره
قصاب آشغال گوشت میده
رستوران برنج ایرانی رو با هندی قاطی میکنه به اسم ۱۰۰٪ ایرانی میده
قالیشویی ۲ برابر نرخ اتحادیه میگیره
مکانیک قطعه میپیچونه
کارخونه دار از کیفیت جنس میزنه
سوپری دلستر ۲۰ تومنی رو میده ۲۳ تومن
کارمندا رشوه میگیرن
بوتیکی جنس ایرانی رو جای ترک غالب میکنه
کافه دار اسپرسو رو میده ۱۰۰ تومن
لبنیاتی آب قاطی شیر میکنه
اسنپی کنسل میکنه که به شرکت کمیسیون نده
و در نهایت همه اینا معتقدن آخوندها دزدن و ایران رو خراب کردن و اگه آخوندها برن ایران درست میشه
وقتی هم اعتراض کنیم میگن بقیه میدزدن من چرا نکنم؟
شاید تا حالا حداقل با مردمان بیست یا سی تا کشور صحبت داشتم. گاهی باهاشون همکار، گاهی همکلاس، گاهی همسایه، گاهی رفیق.
ولی میخوام اینو بگم که من تو زندگی ام تعداد خیلی اندکی رفیقهای ایرانی دارم که اگر بخاطر اونها نبود شاید از ایرانی ها بشدت متنفر میشدم.
شاید اگر معیار مرز و بومی باشد عاشق ایران و مخصوصا شیراز که بدنیا اومدم هستم ولی هیچ وقت این فرهنگ لمپنی و قلدربازی و تحقیر تو کتم نرفته که چقدر هم رایجه اینجا. از اون برعن داز بدبختش که با لمپنی و لودگی یه بسیجی بدبخت رو میکشه و مثل خنگ ها حاضره وطنش رو بفروشه یا از اون ارزشی احمقی که جاهلانه آتش به اختیاره و با یه باتوم و دو تا پست و مقام فکر میکنه خبریه. همشون حق بجانب همشون زرنگ کوچه خلوت همشون اهل های و هوی و فریاد.
امروز در یکی از گروههای تلگرامی یکی رو دیدم که مردمان کشورم رو فحش میداد و دیگه طاقت نیوردم و جوابش رو دادم. گروهی که همه ادعای باکلاسی و با شخصیتی میکردند همه یک دم شروع به تهدید و فحش دادن به من و کشورم کردند.
من خداییش گاهی بیخود و الکی به این مردمان و کشورش دل میبندم. یعنی واقعا امام زمان به این کشور نظر داره؟ اینا که غریب کش اند به امام رضاش رحم نکردند.
اینو اینجا مینوسم و میدونم ممکنه خیلی ها جوابهای تکراری بدند ولی حاضرم بشنوم ببینم کسی حرف حسابی داره یا نه. یکی بیاد و منو قناعت بده.
انگار ته دل هر ایرانی یه فحش و نفرت به مردم کشورم هست چه براندازش چه ارزشی اش.
چقدر اتفاقها افتاد این چند روز! چقدر من هم الکی سرم شلوغه!
فردا قراره بعد از چند سال دوباره یک کامیون کرایه ای از یوهال رو رانندگی کنم! قراره برای اسباب کشی یکی از دوستان کمک کنم چون خودش میترسید بنا شد که من کمکش کنم تا کامیون رو که اینقدرها هم بزرگ نیست رو برونم.
داریم روی مجوز ایجاد یک اتحادیه کار میکنیم تا بتونیم مراسم ها و گردهمایی هایی رو که داریم منظم تر و در چارچوب تر انجام بدیم. خیلی ها فقط بخاطر رودربایستی اش دارند با ما همکاری میکنند و دلی نیستند تو این قضیه. در قدم اول لیست تعداد خانواده هایی که میخواهیم در این اتحادیه باشیم رو میگیرم. تنها شهر ما حدود 150 تا خانواده هستند و ما باید این اتحادیه رو تشکیل بدیم.
بعد از قضیه پسر دایی، شوک روانی بدی به من وارد شد اصلا خیلی شخصیتی عوض شدم خیلی بی حوصله شدم اما بد اخلاقی ام کمتر شده بیشتر بیحال و بیحوصله شدم.
با وجود اینکه فردا کلی کار دارم ولی امروز به طور خودخواسته ای حسابی حوصله ام سر رفته!
هیچ انرژی ای نمانده!
فردا نمیتونه روز پر شکوهی باشه! قراره یک مجلس فاتحه و ختم قرآن برای پسر دایی ام داشته باشم! قرار بود مجلس رو ساده ساده برگزار کنیم اما همین ساده اش هم تا حالا کلی خرج روی دست من گذاشته !
الان که این رو مینویسم یادم اومد که ای وای قرآن رو یاد رفت که بپرسم که کی قراره بیاره! یه وقت همه بیان مسجد و قران نباشه! خییلی بده میشه که
تو را از دور می بینم چه حاصل
به پهلویت نمی شینــم چه حاصل
درخت حسن تو گلـــزار کــــرده
از آن گلها نمی چینم چه حاصـــل
این دو بیتی بالا دقیقا حال و روز منه. چرا باید همیشه دور باشم و از دوری همیشه رنج ببرم؟ خدایا چرا؟
چند روز پیش یکی از دوستان به من یک لینک دادند که مربوط به یک گروه تلگرامی میشد و تقریبا نود درصد اعضا زیر 25 سال بودند! وقتی وارد این گروه شدم متوجه شدم چقدر سطح فکری ام با این جوان تر ها فرق میکنه! اونها تو یه دنیای دیگه هستند و ما تقریبا دست نیافتی به همدیگه!
ولی همگی از دم شاخ مجازی!
چیزی که توش خیلی تابلو بود این بود که همه به خودشون ماسک زده بودند! خیلی ها بودند که فکر میکردم چقدر اینها مرفه های بی دردی هستند اما وقتی پای صحبتهاشون مینشستم متوجه میشدم چقدر درد و بدبختی دارند!
باورتون میشه نسل جدید خیلی هاش تو درسها و اطلاعات عمومی افتضاح هستند! مثلا خیلی هاشون جغرافی رو خوب نمیدونند. خیلی هاشون نمیتونستند اسم چند تا مکان گردشگری شیراز رو بگند! یکیش اومده بود میگفت سی و سه پل! یعنی در این حد! یا آرامگاه فردوسی!
احیانا گروه بلک پینک رو که میدونید چیه؟ یه گروه جوان خواننده کره ای! همه هم دختر. عاغا من طرفدارشونم!
جالب بود همه بچه های این گروه به نوعی کف این خواننده های این مدلی بودند مثل اکسو یا بی تی اس و فقط و فقط بخاطر قیافه و رقص شون بود که کشته مرده شون بودند!
یکی از دلایلش فکر کنم وابستگی بیش از حد به گوشی و فضای مجازی هست! آخه کی میاد یه کلیپ نوجوان پسند بسازه که مثلا آرامگاه ابوعلی سینا همدان است! والا
عاغا از ما که گذشته، خواستیم این نکات و تکنیک ها رو به اون جوانهای 18 تا 25 ساله ای که درگیر این مسائل هستند بگم شاید کمکشون شد!
البته این تکنیکها برای اون موقعیتهایی هست که ناچارا و بنا به اجبار در محیطی هستید که توی همان اتاق و یا سالن و یا نزدیکی اش چند نفر دیگه هم خوابیدند. مثلا تو خوابگاه دانشجویی یا وقتی تو مسافرت هستید.
1- نور صفحه گوشی خود را تا جایی که ممکن است کم کنید. حتی دو درصد نور هم در تاریکی شب و در زیر پتو جوابگو است و کارتان را راه میاندازد. بعضی جاها حتی با دیدن یک حرف یا دو حرف میتونید حدس بزنید چی نوشته شده. تم گوشی و برنامه ها رو هم کاملا روی دارک مود!
2- اگر از کسانی هستید که در زیر پتو نمیتوانید نفس بکشید از قبل به فکر نصب یک هواکش مناسب باشید. فقط دقت کنید که این هواکش سیار باشد و فردا بدون اینکه کسی بفهمد جمعش کنید. بالاخره غواصی و تنفس در زیر پتو هم از مهارتهای لازم این کار است. دقت کنید که در این موارد نصب هواکش از نصب فیلتر شکن هم واجب تر است.
3- حتی الامکان یک بطری آب معدنی پر بابت اینکه هر وقت تشنه ات شد و یک بطری آب معدنی خالی جهت تخلیه در حالتهای اظطراری کنارتان باشد. فقط طوری باشه که جای بطری رو هم نصف شب توی تاریکی اشتباه نگیری که یه وقت از بطری که برای تخلیه استفاده میکردی برای آشامیدن استفاده کنی. مثلا یه سری نوک تیزی چیزی بهش بزن تا فرقش رو نصف شب بدونی و خدای نکرده نشه آن چیزی که نباید بشه.
4- اگر ساعت دو نصفه شب زیدت گیر داده که باید ویس بفرستی. میتونی از این روش استفاده کنی که حرفت رو بزنی و بعدش طوری وانمود کنی که انگار تو خواب این حرفها رو زدی. سریع بعدش خر و پف کن که همه چیز عادی جلوه کنه. مثلا ایشان برای اولین بار یک عکس قدی به تمام معنی با تمام مخلفاتش فرستاده و شما مکلف هستید که ویس بفرستید بگید "جوووووونزززززز" سریع بعد از گفتن این ویس و ارسالش چند تا غلت بزنید و خر و پف کنید تا تابلو نشوید. به نظر من حتی برای محکم کاری میتونید یک باد معده ای هم رها کنید تا روند عادی سازی کامل شود
5- البته روش سنتی انداختن چند تا پتو روی هم و ساوند پروف کردن مکان زیرش هم جواب هست ولی گزارشات زیادی مبنی بر عوارض جانبی شامل تنگی نفس و آسم و حتی خفگی بر اثر گازهایی که خودتان تولید میکنید داشتیم که زیاد این مورد را توصیه نمیکنیم ولی اگر مجبور بودید و بعلت نبود امکانات چاره دیگری نداشتید همراه داشتن بوگیر و خوشبو کنند تا حدی میتونه شرایط رو قابل تحمل تر کنه برایتان.
6- یکی از سختترین کارها فرستادن عکس سلفی در آن تاریکی شب است. میدانید که دوربین جلو فلش ندارد اما شما میتوانید با استفاده از دوربین عقب و داشتن تایمر از خودتان عکس بگیرید منتهی باید خودتان موقعیت دوربین را ثابت کنید. برای اینکه جای دوربین و نحوه گرفتنش رو در این شرایط بلد شوید چند تا عکس قلق گیری از خودتان با دوربین عقبی بگیرید. در عکسها سعی کنید عادی جلوه کنید و اصلا هم تابلو بازی در نیارید.
7- با خواندن موارد بالا فکر میکنم داشتن یک جعبه یا کوله پشتی پر از وسایل اظطراری میتونه مفید باشه. این ابزارها ، بطری آب معدنی پر و خالی (بالا نحوه مصرف نوشته شده)، شارژر گوشی، هدفون گوشی، چراغ قوه! (بالاخره باید یه جاهایی رو بگردی اون زیر، سیستم تهویه هوای مطبوع سیار، صدا خفه کن! دستمال کاغذی! بوگیر و خوشبو کننده.