وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

دو سال گذشت - میز کامپیوتر- نازبانو

امروز سالگرد استخدام من در این شرکت فکستنی بود! وقتی صبح رسیدم سر کار، طبق عادت معمول رفتم آشپزخونه تا یه لیوان چایی برای خودم بریزم که تو مانیتور اعلانات عکس خودم رو دیدم که با امروز شد دو سال! که تو این شرکت کار میکنم! 

یه تعداد از دوستها بهم تبریک گفتند، هیچ کس باورش نمیشد که دو سال شد. 

یادم میاد که از کار قبلی ام بخاطر یه مشکل خیلی بیخود اخراج شده بودم. خیلی اعصابم ناراحت بود و مجبور بودم برای مدتی یه جای خیلی دور و خارج از شهر کار کنم تا اینکه آگهی استخدام این شرکت رو تو اینترنت دیدم و رزومه ام رو فرستادم براشون. روزی که مصاحبه داشتم از سر اون یکی کار موقت خارج از شهرم میومدم. سر و وضعم نامرتب و داغون بود. از همه بدتر یه استیکر که اسمم رو روش نوشته بودم هم روی کاپشنم بود و من کلاً یادم رفته بود که اونو بردارم و تمام مدت مصاحبه اون استیکر تو چشم اون دو نفر مصاحبه کننده بود! بزرگ نوشته بودم رضا ....! بعد که مصاحبه تموم شد و اومدم بیرون توی ماشین دیدم که ای دل غافل! این استیکر رو چرا برنداشتم! با خودم گفتم چقدر اینها به من خندیدند ولی نه تنها اصلاً به روم نیاوردند بلکه استخدام هم شدم! 

اگه شش ماه دیگه هم تو این شرکت دوام بیارم رکورد بیشترین زمان کار کردن در یک مکان را در طول عمرم رو به خودم اختصاص میدم! آخه من آدمی بودم که هیچ جا بند نمیشدم و مدام دنبال جای بهتر بودم. ولی حالا یک احساس خستگی مفرطی دارم که از همه چیز تقریبا بریدم. 

خدایا، یعنی میشه که من یه کار و زندگی بهتر و راحتتر داشته باشم؟ خیلی خسته ام بخدا! خداییش دیگه بیا دوست معمولی نباشیم! یه کم رفاقتی چیزی. 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

من شلخته ترین آدم دنیا هستم و با فاصله مقام اول رو دارم. شاید از بس سرم شلوغه و نمیرسم همه کارهام رو انجام بدم 

این عکس رو ببینید 

شلختگی و بهم ریختگی توش موج میزنه! 

دیروز نشستم همه اون دفتر و کاغذهایی رو که لازم نبود رو انداختم دور، اونهایی که لازم بود رو گذاشتم روی طاقچه انباری. یه میز کامپیوتر شیشه ای خریدم که شکل اِل  داشت و هم کامپیوتر و هم لپتاپم رو روش قرار دادم. 

یک ساعت تمام طول کشید تا تونستم این میز رو سرهم کنم! (مثل همیشه قطعه قطعه و بسته بندی نشده خریدم)

یه کم بهتر شد اما هنوزم اونی نیست که میخواستم! 

خب حداقل شلختگی از درجه صد به هفتاد یا شصت رسید! 

عکس رو ببینید 

مانیتور خیلی قدیمی شده باید عوض بشه. ماوس و کیبورد هم همینطور. ولی اگه خوب حساب کنم اصلاً کل سیستم کامپیوتر باید عوض بشه. ای امان از بی پولی. 

ولی همین هم منو خیلی ذوق زده کرده

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مگه میشه یاد نازبانو بیفتم ودلم نگیره! 


نازبانو

بعضی ها هستند که ساخته شدند تا تمام آرزوهای دست نیافتنی ات رو همه یکجا درش ببینی.

هر حرکتش و هر صحبتش با خودش یک دنیا شیرینی عشق رو برات ارمغان میاره.

تو تشنه دیدن و لبخندش نازش.

 او هر چه ناراحته و غر میزنه اما تو فقط و فقط میخواهی ببینیش و دست در گیسوانش ببری و آرام از عطرش لذت ببری.

ولی همیشه زندگی و قسمت طوریه که دل اونها جای دیگه و پیش کس دیگه ای گیر هست. 

و بی خبر از اون غوغا و آشوبی که از خودشون بجا میزارن. 

و یک روز بالاخره برای همیشه میرن.