وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

سه روز تعطیلی- گردش- در خانه ماندن- مختارنامه

این سه روزی که تعطیل بودم هم تمام شد

روز اول با چند تا از دوستان رفتیم خارج از شهر و بالاخره بعد از 6 سال از این ایالت اومدم بیرون. اینقدر محیط و طبیعتش زیبا بود که دلم میخواست همانجا بمانم و هرگز برنگردم. 

خلاصه خوش گذشت.

کرونا؟؟؟؟؟ از بین هزاران آدمی که اونجا دیده بودم هیچ کس ماسک نداشت! حتی اون راننده اتوبوس هم از ماسک کهنه و کثیفش معلوم بود که فقط برای اینکه کسی چیزی نگه ماسک رو گذاشته بود روی چونه اش! 

بیخود نبود یه مدت بلندترین آمار مبتلایان و هنوز هم بیشترین مرگ و میر رو داریم! واقعا انگار هیچ کرونایی وجود نداشته و ندارد. من حدود یک ماه هست که هرآخر هفته ای میام بیرون و وضعیت همینه. واقعیتش هم همینه! خوب موقع تفریح که نمیشه ماسک زد مثلا شما با ماسک بپری تو آب! 

همه اینها در حالی بود که یکی از دوستانم به تازگی از بیماری کرونا خلاص شده و تا دم مرگ و دستگاه اکسیژن پیش رفته بود. 

برگشتنی که شب شده بود یکی از بچه ها موبایلش خراب شد! این یعنی جی پی اس نداشت که مسیر راه رو پیدا کنه. یکی دیگه از بچه ها هم چشمهاش خوب نمیدید و موقع شب رانندگی اش خوب نبود موبایل خودش رو داد به اون اما واقعا افتضاح ترین سیم کارت دنیا و موبایل دنیا رو داشت که هر لحظه ممکن بود سیگنال نده که اتفاقا وسط راه هم خاموش شد. این وسط فقط من بودم که هم جی پی اس ماشینم و جی پی اس موبایلم خوب کار میکرد. سه تا ماشین بودیم و به همون دلیل جی پی اس داشتن من و چون چراغهای ماشین من یه شکل خاصی داشت ماشین من جلو حرکت میکرد، بعد اونی که چشمهاش خوب نمیدید ماشین من رو فقط با دیدن چراغهای ماشینم تعقیب میکرد و بعد از اون هم اون یکی دیگه که موبایلش خراب شده بود پشت سرش بود و او رو تعقیب میکرد! خلاصه اگر من رو گم میکردند اون وقت شب وسط بیابون و دشت میموندند و من هم چون گوشی هاشون کار نمیکرد نمیتونستم باهاشون در تماس باشم که کجان. خلاصه آهسته تر راندم و مسیر دو ساعته رو سه ساعته رسیدیم به شهر خودمون و خیلی خسته و کوفته رسیدم خونه.  

روز دوم بیشتر خانه بودم و چند ساعتی برای اینکه کمی دلم باز بشه رفتم بیرون چند تا مغازه و چند تا چیز بیخودی خریدم! و نشستم تا ساعت 4 صبح سریال مختارنامه رو نگاه کردم! 

من این بار اولم هست که این سریال رو میبینم و داستان جالبی داشت هر چند که مثل خیلی از فیلمها نواقص و ملاحظات سیاسی و مذهبی هم داشت اما خیلی خوب ساخته شده بود و خیلی هم حتما پر مصرف بوده. ولی به هر حال دست سازنده و مسببین این سریال درد نکنه. 

اما در مورد داستان اصلی قیام مختار، من یادم هست که در تمام دوران دوازده ساله مدرسه و یکی دو سال دانشجویی ام  در ایران فقط یک پاراگراف دو سه خطی (شاید بگم یه جمله طولانی) در مورد قیام مختار در کتابهای درسی نوشته شده بود. ولی خوب یادم هست که معلم تاریخ مان کمی بیشتر راجع بهش توضیح داد. 

بعد از انقلاب ایران هم تا جایی که یادم میاد هیچ وقت سریال و یا فیلمی در مورد شخصیت مختار نوشته نشده بود. 

وقتی با حس کنجکاوی ای که داشتم داستان مختار را در اینترنت جستجو کردم فهمیدم که بعضی از کارهای مختار طوری بوده که واقعا با ایده آلیستهای شیعی جور در نمیامد.در ضمن خیلی روایتهای جور واجور در مورد ایشان بوده. اصلاً چرا ایشان همان لشکر را به سوی امام حسین و برای کمک به ایشان گیسل نکرد و طوری شد که در موقع حادثه کربلا در زندان اسیر باشد و یا او منتقم خون حسین بود در حالی که امام سجاد به اون چنین اذنی مستقیم نداده بود.

حتماً جوابهایی برای این سوالها هست و در ضمن من این سریال رو هنوز کامل ندیدم 

ولی چی شده که یوهو، در این چند سال شخصیت مختار اینقدر محبوب شد؟؟؟ این برای من سوال هست

خلاصه روز دوم و سوم تعطیلاتم به دیدن این سریال گذشت و گذشت ! شاید ده یا دوازده قسمتش رو دیدم! میدونید که هر قسمتش حدود یک ساعت تا یک ساعت و نیم هست 


هفته گذشته و جایی که رفته بودم

فقط همین قدر وقت دارم که این عکس رو پست کنم و بگم دو روز قبل از شروع ماه رمضان چون هوا خوب بود رفتم اینجا 

خوش گذشت!