وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

بهار

داره کم کم بهار میاد! هوا بهتر شده. 

بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. 


کاش میشد که اون چیزهایی که دلمون میخواست بشه 

بیدار تا پاسی از شب

این ترم گرفتار دو تا استاد عجیب و غریب شدم! 

یکی اش امتحان میگیره و فقط یک سوال تو امتحانش هست که چهار جوابی (البته شش تا گزینه) هست. یعنی یا شما صفر میگیری یا صد! امتحان هاش هر هفته است نه فاینال داره نه میان ترم. پنج دقیقه هم بیشتر وقت نمیده. اصلا و ابدا سوالها رو با گوگل نمیتونی پیدا کنی از توی کتاب هم نیست. یعنی این استاد اوج عقده است با این روشش. 


یه استاد دیگه هم دارم که اصلا امتحان نمیگیره! کل ترم هیچ امتحانی نیست فقط هومورک و آزمایشگاه. عوضش چنان کارهاش زیاده که هر شب تا ساعت دو باید بیدار بمونم و کار کنم! 


خداییش من باید تا کی با این وضعیت برم جلو؟ 

من برم بخوابم در حالی که فردا هم آن کال هستم! 

راه پیمایی

شاید من اگر ایران میبودم امسال رو استثنا قرار میدادم و در راهپیمایی بیست و دوم بهمن شرکت میکردم. چون فکر میکنم اگر قرار باشه بتوانم کاری بکنم و در این جنگ نابرابر حضوری داشته باشم همین یک کار رو فقط میتونم انجام بدم. با چشم خودم بدون هیچ اجباری میبینم که حق کدوم طرفی هست و در این زمینه مظلوم کی هست. در ضمن وقتی به یک اصولی پایبند هستی و اعتقاد داری باید هزینه اش رو هم بدی.

 البته نمیخوام مدافع محیط بد و آدمهای بدی که در ایران هستند هم باشم. اون کسی که دزد باشه در هر دولت و رژیمی که باشه دزدی اش رو میکنه. 

مردم ایران آدمهای مختلفی بینشون هست هم خوب و هم بد. گاهی وقتی با بدهاشون صحبت میکنم یا بحث دارم اینقدر ازشون متنفر میشم که نمیخوام دیگه باهاشون روبرو بشم. یک حس نژادپرستی و غرور خیلی بالایی دارند. ولی ایرانی خوب ها! حتی غرورشون هم دوست داشتنی است.

ایرانی هایی که در ایران هستند یک توفیق اجباری دارند که تا حدی از اوضاع و احوال و خبرهای کشورشان مطلع هستند. و اونهایی که با دولت و نظام مخالفت دارند بیشتر بخاطر فشارهای اقتصادی و یا از روی کینه و عقده ورزی شان هست. اما ایرانی های خارج از کشور تنها منبع خبری شان شبکه هایی هست که هر وقت صفحه هایشان را باز کردم یکسره نفرت پراکنی توش دیدم. یادمه وقتی حادثه شاهچراغ رخ داد رفتم و تو پیجشون نوشتم چرا هیچ کس صداش در نمیاد. خیلی بهم پیام دادند مگه تو شاهچراغ چه اتفاقی افتاده! 

جواب یک پیام

امروز که کامپیوترم رو باز کردم چشمم خورد به بوک مارک بلاگ اسکای و گفتم بیا بازش کنم. طبق وسواس و عادتی که داشتم میرفتم قسمت پیام ها که 90 درصدش اسپم هست رو سلکت آل (همه رو باهم انتخاب) میکردم و پاک میکردم که پیامی با عنوان "سلام" در صدم ثانیه ای قبل از اینکه همه رو پاک کنم دیدم و بازش کردم. 

فقط یک ایمیل گذاشته بودند که اونم از آدرسش معلوم بود همینطوری گذاشته و واقعی نیست. 
خواستم جوابم رو همینجا بزارم شاید تونست بخوندش: 

خیلی ممنون بابت لطفی که داشتی و اینقدر که مطالب من رو خوندی که همش روزمره هام بود و ارزش آنچنانی نداره. 

نظر لطفی هم به مهاجرین افغانستانی در ایران دارید. منم زمانی از همانها بودم سختکوش صادق با رویاهای خیلی کوچک. ساده اما پر از امید. حالا خیلی دورم از ایران ولی پارسال انگار یک نسیم رویایی اومد و منو برد به ایران. چقدر تک تک روزهایی که اونجا بودم خاطره انگیز بود! 
حالا خیلی مونده که پیر بشم ولی از همین حالا برنامه دارم اگر روزی بازنشسته بشم حتما سالهای آخر عمرم رو در ایران خواهم گذراند 

و جمله آخر پیام شما که منو حسابی به فکر برد. قومی که من خوشم نمیاد؟ ببخشید اگر ناراحت کرده باشم. خودم هم زیاد به یادم نمیاد کجا راجع به قومی به جز قوم ظالمین بد نوشته باشم! 
به هر حال دوست ندارم که دل کسی را شکسته باشم و در ضمن حتما خیلی از مدت جواب پیام من هم گذشته بابت اون هم معذرت