وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

دوای درد دل دردم- کلوئید نقره - گروه جدید کلاس فیزیکم - مشکلات کاری

بعد از چند جلسه ویزیت و آزمایش بالاخره دکتر تشخیص داد که عامل این دل درد من یک باکتری به اسم هلیکوباکتر است! این یعنی هر چی داروی آنتی اسید بخوری باز هم اون باکتری ها کار خودشون رو میکنند! 

دکتر به جاش برام دو تا آنتی بیوتیک نوشت که خیلی هم قوی بودند. و همین که استفاده کردم خوب خوب شدم.

خدایا یعنی این همه سال من مشکلم اسید معده و این چیزها نبوده ! 

ولی الان عالی ام. دیروز یه غذای تند پیاز دار خوردم که معمولا تا چند روز زمین گیر میشدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. 

خدایا شکرت.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تا حالا اسم کلوئید نقره به گوشتون خورده؟ یه جور آب خالص هست که بهشون یونهای نقره د ر دوز پایین اضافه کردند. 

این کلوئید نقره تقریبا نقش ضدعفونی کننده و ضد باکتری رو انجام میده طوری که یونهای نقره کاری میکنند که سلولهای باکتری ها از هم متلاشی بشند. هیچ گونه اثر جانبی هم نداره و از همه مهمتر باکتری های مفید بدن رو از بین نمیبره. باعث میشه تا سیستم ایمنی بدن تقویت بشه. 

چند روز پیش یکی اش رو خریدم. روزی یک تا دو قاشق استفاده میکنم و تاثیرش که عالی بوده و احساس خیلی بهتری دارم 

شما هم امتحان کنید و اگر زیاده روی نکنید اصلاً ضرری نداره 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

استاد ما تو درس فیزیک بچه های کلاس رو به گروههای چهار نفری تقسیم کرده تا دانشجوها باهم کار کنند. این گروهی که من توش بودم سه تا بچه 20 تا 22 ساله بود که هر سه تا کار نیمه وقت داشتند و بیشتر وقتشون برای درس بود. هیچ وقت هم با من درسها رو به اشتراک نمیزاشتند و هر کس برای خودش بود مخصوصا یکیشون که ادعا میکرد زرنگ ترین دانش آموز کلاس هم هست اصلاً بهم جواب نمیداد! 

امروز احساس کردم که من با اینها سه تا مغرور و حسود به جایی نمیرسم پس رفتم پیش استاد و گروهم رو عوض کردم. 

این سه نفر چقدر خوبند. درسته که مثل اون بچه های دیگه زرنگ نیستند ولی خوبیش این بود که همه باهم کار میکردیم! 

از گروهم راضی ام. 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چند روز بود که داشتم مقدمه چینی و برنامه ریزی میکردم که با رئیسم صحبت کنم که حقوق منو بیشتر کنه! (البته همین شش ماه پیش اضافه کرده بودند) هر چند که منطقی نبود ولی احساسم این بود که این شرکت به من نیاز دارند و حاضرند هر طور شده نازم رو بخرند! 

امروز رئیسم اومد و گفت که یکی رو پیدا کردند که میتونه با هر سه تا ماشین و تمام نرم افزارهایی که کار میکنی کار کنه و قراره به زودی باهاش مصاحبه کنم و بیارمش تو تیم. اینطوری فشار کار تو هم کم میشه و تو تنها کسی نخواهی بود که این کار رو میکنه و یه نفر ذخیره داریم در مواقعی که نتونستی بیایی سر کار! 

همه رشته هام پنبه شد! 

ولی من بالاخره این خبر رو بهش میدم که حقوق منو باید بالاتر از اینها ببرید 


درس ریاضی

امروز بعد از 5 ساعت تمرین حل کردن و مرور درس جبر خطی و نفهمیدن مطلق درسهای امروز بالاخره به این نتیجه رسیدم که به هرحال افتادن درس هم جزوی از زندگی دانشجوییه! 

خستگی

خیلی این روزها خسته ام! 

اصلاً حال و حوصله درس خوندن رو ندارم 

از هفته دیگه یه درس دیگه هم شروع میشه و مصیبت ها بیشتر و بیشتر میشه. 

فکر کنم دیگه باید آماده بشم پول مالیات رو بدم! هر چی نامه نوشتم تا حالا جواب ندادند! 

لعنتی من این پول رو جمع کرده بودم برای یه کار خیلی مهم و حالا باید بدم به اینها! خیلی زور داره. 

خدایا کی این روزهای بی خوابی ام تموم میشه؟ این دو سال اندازه ده سال پیر شدم 


پایان یک کابوس

بالاخره این درس فلسفه هم تموم شد. درسته که خیلی چیزها از این درس یاد گرفتم اما بیشتر عقده ای بودن استادش رو دلم موند. 

با این تلاشی که من کرده بودم باید نمره ام حداقل 19 از بیست (اِی)  میشد اما ایشان هر چی بهانه بنی اسرائیلی بود رو پیش روم گذاشت تا نمره ام 16.5  از بیست (بی) شد. خب این استاد زد معدل کلی ما رو از 18 پایین آورد. خیلی اعصابم خورد شد چون درسهای دیگه که چند برابر سختتر بودند رو نصف این درس تلاش میکردم و نمره اِی میگرفتم و حالا من از درس به این الکی ای باید نمره بی بگیرم و تازه بخاطر امتحان فاینالش من امتحان ریاضی ام رو گند زدم. 

به هر حال هر چه بود گذشت و این چند شب چقدر شب های آرومی هست برام! امروز هیچ درسی ندارم! فردا درسهام شروع میشه. 

امشب هم مهربون تر شدم با بقیه! ولی از فردا دوباره بداخلاقی هام شروع میشه! 

استاد بد

خدایا این استاد درس دیفرانسیل و انتگرال چقدر سریع درس میده! کلاس سه ساعته رو تو یک ساعت تموم میکنه. 

این تا حالا بدترین استادی هست که داشتم 

دارم کم کم به این نتیجه میرسم که این درس رو حذف کنم 

خودکشی تحصیلی

این رشته های مهندسی و کامپیوتر لامصب چقدر ریاضی داره! 

تموم نمیشند که! هر چی میخونیم و پاس میکنیم یکی دیگش رو باید برداریم!

امروز نشستم با خودم حساب کردم اگر من هر ترم یک درس ریاضی (دو تا همزمان فکر نکنم ممکن باشه) بردارم، و پهلوش یک یا دو درس غیر ریاضی بردارم، بازم آخرش حداقل یک درس ریاضی میمونه! 

اما ترم تابستون. آدم اصلاً حوصله درس خوندن رو تو تابستون نداره! اینطوری بزرگ شدیم که تابستونها بیخیال درس باشیم. در ضمن این ترم خیلی سریعتر هست و مدت زمان کمتری داره و همه چیز کاملاً فشرده است. 

من سال گذشته ریاضی عمومی برداشته بودم و باوجودی که درس آسونتری نسبت به کلاسهای دیگه بود باز هم خیلی وحشتناک برام گذشت. من بعد از اون ترم با خودم عهد کرده بودم که به هیچ وجه من الوجوهی تابستون درس ریاضی برندارم. 

اما با حساب دو دو تا چهار تایی که با خودم کردم و با این فشاری که درسها روی من و کارم میزارن باید تلاش کنم هرچه زودتر تمامش کنم! 

درسته به خاطر شغلی که دارم نمیتونم واحد زیادی بردارم اما حداقل میتونم واحد های مشکل تر رو بردارم تا شاید آخرهاش بتونم چند تا درس آسون رو باهم بگیرم. 

به هر حال این درس ریاضی که این ترم میگیرم به نسبت سخت تر از پارسالی هست و مدت زمانی که دانشگاه ما براش اختصاص داده حدود یک ماه است! گرفتن این کلاس در یک ماه یعنی خودکشی تحصیلی! تمام! 

ولی از اونجایی که من همیشه تو زندگیم همینطوری شلوغ پلوغ و پر از دردسر بودم اینو هم میگیرم تا ببینم چی میشه!