وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

بهار

داره کم کم بهار میاد! هوا بهتر شده. 

بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. بهار رو باور کنیم. 


کاش میشد که اون چیزهایی که دلمون میخواست بشه 

شکوفه

این درخت سر کوچه ما تازه یادش افتاده شکوفه بزنه! 

چقدر من به محیط اطرافم بی توجهم! از بس صبح ها میرم سر کار، بعدش کلاس ها و بعدش خونه و دنیای مجازی! شکوفه های این درخت رو ندیده بودم. 

امروز تصمیم گرفتم از ماشین پیاده بشم و ازش عکس و فیلم بگیرم. مخصوصاً فیلمش قشنگ بود چون همون لحظه نسیمی میومد و این درخت و شکوفه هاش تکانی میخوردند که زیبا بود. 

نمیدونم چه درختی هست! حدود یک سال میشه که به این محله جدید اومدم. 

اردیبهشت زیبا

آخر هفته قبلی با بعضی از دوستان تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون و از این آب و هوا لذت ببریم. منم چون بیشتر امتحانهای این ترم رو تموم کرده بودم (به جز یکی) قبول کردم بیام. و قرار شد به یکی از دریاچه های خارج از شهر بریم. از شهر که خارج شدیم حدود یک ساعت و ربع رانندگی کردیم تا رسیدیم به این دریاچه. 

کاش میتونستم از مسیر راه فیلم بزارم! چه مسیر زیبایی بود. خوش بحال اونهایی که نزدیکی اینجا زندگی میکنند! 


اندر وصف حال وهوای متغیر این روزها

این یک تجربه شخصی منه

تو این ماه آب و هوا اصلاً قابل پیش بینی نیست و نمیدونی اون روز قراره بارونی باشه یا آفتابی.

ولی من تجربه کردم که اگر صبح زود صدای بلبل یا صدای پرنده های خوش آواز را در حال آواز خواندن شنیدید به این معنیه که اون روز هوا خوبه و بارانی نیست.

ولی اگر صدای اونها رو نشنیدی یعنی اون روز قراره بارون بیاد!

زندگی ما

هوا بسیار عالی و دلپذیر، صدای بلبل و بوی خوش گل از بیرون میاد! 

همه چیز آماده برای بیرون رفتن و قدم زدن در دل طبیعت و دمی چند آساییدن! 

اما این وسط من باید بشینم خونه و برای امتحانهای هفته بعد بخونم! 

اینطوریه که جوونیمون حروم میشه دیگه!


این عکس رو همین الان از پنجره اتاقم گرفتم 

بهار

من چقدر این فصل رو دوست دارم. ای کاش اصلاً در این فصل به دنیا میومدم و ای کاش اقلاً در این فصل از دنیا برم! 

همه چیز زیبا، حتی افراد هم زیباترند، همه جا خوشبو. بهار حتی بارانش هم قشنگتر. هر چقدر از خوبی این فصل بگم کم گفتم. 

در میان ماههای این فصل، اردیبهشت البته که یک چیز دیگه است! اصلاً من از خود بی خود میشم در این ماه! الکی خوش میشم! عاشق میشم! 

جالب تر اینه که اردیبهشت (البته نیمه دومش) مصادف است با ماه می در تقویم خارجی. 

این می، منو یاد اون می میندازه! با همون حالت عرفانیش! با همون ظرافتش!

شاید اون زمان مگه میشده شاعرا با دیدن این همه زیبایی در ماه می اردیبهشت مدهوش و حیران نشوند و رو به باد گساری نیارند! 


حالا شما به این معجون شهر شیراز رو هم اضافه کنید!

دیگه چه شود. 


امروز توی راه بودم شیشه ماشین رو پایین کشیدم تا این هوای زیبای بهاری دم غروب رو  استشمام کنم. 

یادم اومد اون روزها که شیراز بودم، بهار ها که میشد، زودتر از کار تعطیل میکردم و زودتر میومدم خونه. درست مثل امشب. بوی غذایی که مادرم درست میکرد با بوی گلهای توی حیاط و بهار نارنج های درخت نارنج مخلوط میشد. چه شبهایی بود. 

یه لحظه دیدم چشمام خیس خیس شدند.

 مگه میشه دلتنگ اون بهارها نشد؟