وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

کار خدا

من همیشه به خیلی ها سرنوشتم رو گفتم و همیشه به خیلی ها این نکته رو گوشزد کردم که اگر اتفاقی در زندگی افتاده و یا در حال رخ دادن هست که باب میل تو نیست و یا فکر میکنی که خیلی بد هست و به خاطر اون از زمین و زمان و مخصوصا از خدا شکایت داری همیشه صبر داشته باش چون تو هنوز چیزی از حکمتش نمیدونی.

شاید بارها برام پیش اومده که مشکلی داشتم که بابتش به شدت ناراحت و افسرده بودم اما بعد از مدتی فهمیدم که چقدر شرایط به نفعم بوده.


حداقل در زندگی من که خیلی رخ داده این موارد که مثلاْ از کار بیکار شدم و یا اون چیز و اون کسی رو که میخواستم بهش نرسیدم اما بعدش خداوند خیلی بهترش رو به من داد و من بودم که  حیران و شرمنده این حکمتش و رفتار خودم بودم.

استریوتایپ فیلمهای ایرانی

به جرات میتونم بگم ۹۰ درصد فیلم ها و سریال های ایرانی با دیدن یک خواب شروع میشه!‌

نتیجه مصاحبه

قرار بود تا روز دوشنبه نتیجه مصاحبه رو به ما ایمیل کنند و اینکه آیا قبول شدیم و میریم به مرحله بعدی و یا کلاْ رد شدیم.

تمام روز دوشنبه هر نیم ساعت یک بار ایمیلم رو چک میکردم حتی اسپم باکس رو هم چک کردم ولی هیچ خبری از اون ایمیل کذایی نشد که نشد!

دلهره و کنجکاوی منو آروم نذاشت و به تک تک هم دوره ای ها زنگ زدم یا پیام دادم. تا اینجا فقط سه نفر ایمیل گرفتند و بقیه هیچی!

هر چه بیشتر میگذره بیشتر به این نتیجه رسیدم که در مصاحبه قبول نشدم و باید به فکر جاهای دیگه باشم

مصاحبه

مصاحبه رو دادم

حدود بیشتر از یک ساعت! و با چهار نفر مصاحبه کننده.


از اونی که فکر میکردم آسونتر بود اما چند جایی اشتباه داشتم.

قراره چند روز دیگه بهم بگند که آیا برای مصاحبه بعدی انتخاب میشم یا نه.

به نظر خودم که ۶۰ درصد انتخاب نمیشم ولی خدا رو چه دیدی شاید هم شدم.

فعلاْ در شرایطی نیستم که بیشتر از این بنویسم

as of tomorrow

خیلی اتفاقی فیلم ژن خوک رو تو یوتیوب دیدم و چون جالب بود تا آخرش نگاه کردم

چرا اینقدر ماهی ها خوشگل و تو دل برو هستند!

و چرا اینقدر رضا ها بدبخت و فلک زده هستند! 


اونجا که پدر عماد رو کشته بودند و به خواهرش هم ظاهرا تجاوز کرده بودند عماد همه رو از چشم رضا میبینه و فکر میکنه بخاطر او بود که این کار رو کردند  و میخواد طرفش شلیک کنه  ولی میدونه که خودش هم خیلی تو این ماجرا مقصر بوده  بعد از کلی اشک و قصه هر دو تاشون به این نتیجه میرسند که جواب نامردی رو با نامردی بدند

همونجاست که رضا میگه:

از فردا من دیگه یه رضای دیگه میشم

و میره قیصر میشه

یک هفته جنجالی و مهم

نگران

خسته

گرسنه

اما امیدوار!‌


به پایان چیزی نمانده !


به زودی بیشتر مینویسم

این روزها

این روزها

منم و هزاران «ای کاش»


باید با خودم بیشتر تمرین کنم

دربی استقلال و پرسپولیس- یک نوستالژی

چون وقت زیادی ندارم فقط همین دو تا ویدیو رو میزارم

۱- گل دربی که دیروز زده شده بود با صدای آقای علیفر

جهت جلز ولز کردن استقلالی های گرامی






۲- اول مهر و آهنگهای نوستالژیک زیباش

جهت جلز ولز کردن و سوزوندن دل خودم و همه دهه شصتی ها




صحبت با مربی ام

دیروز با مربی ام صحبت کردم و باهاش در مورد احساس بدی که بعد از دوره مصاحبه آزمایشی داشتم گفتم

خیلی منو دلداری داد و گفت اگر از من بپرسند قطعا تو جزو اون چند نفری که انتخاب میشند هستی!

(این که راست میگفت یا نه به زودی معلوم میشه!)


عجب روز حساسیه امروز!