وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

پست در همی

چند روز پیش هدیه ای زیبا از یکی از خانم های همکارم گرفتم. 

یک کارت هدیه به شکل بلوط بود. مبلغ قابل توجهی هم ریخته بود تو حسابش. 

واقعاً انتظار این هدیه رو نداشتم و خیلی خوشحالم کردند ایشان. مناسبت این هدیه چی بوده؟ ایشان یکی از مدیر فروشهای شرکت ما هست و بخاطر یه سفارش خیلی اورژانسی من در یک روز تعطیل برای حدود یک ساعت اومدم سر کار و این سفارش رو انجام دادم. البته من برای کار اومده بودم و اتفاقا  بابت همین یک ساعت 4 ساعت اضافه کاری هم گرفتم که به نظر خودم همون ساعتهای اضافه کاری برام کافی بود ولی ایشان سنگ تمام گذاشتند و جداگانه این کارت هدیه رو برام گرفتند. ببینید چقدر زیباست. 



****

اون درس فلسفه نامرد با اون استاد عقده ایش  اینقدر ازم انرژی گرفته بود که هیچ نایی برام برای درس معادلات انتگرال 2 نمونده بود. یکی از سختترین درسهام هم همین درس هست. دیروز آخر کلاس عزمم و رو جزم کردم و رفتم با استاد صحبت کردم. بهش گفتم استاد میدونم شما آدم معتقد به اصول و ضوابط هستی ولی خداییش من از درس شما هیچ چی سرم نمیشه و این درس آخرین درس انتگرال منه (با این تا حالا سه تا درس انتگرال داشتم). امتحان اولی رو که گند زدم یه راهی بزار جلو ام وگرنه مجبورم این درس رو حذف کنم تا بیشتر از این اذیت نشم. استاد هم بالاخره راضی شد و دل سنگش به رحم و اومد و  یه فرصت دیگه بهم داد تا اگر تمام تکالیف فصل رو حل کنم و جوابش رو بیارم میزاره دوباره برم امتحان بدم! خب شاید نمره ام اینبار بهتر از دفعه اول بشه. این اولین بار بود که من به خاطر نمره پیش استاد رفتم. ولی خب اگر معدل درسی ام پایین باشه دیگه از کمک هزینه تحصیلی هم خبری نیست و آدم گاهی مجبور میشه که غرور خودشو بشکنه. دمت گرم استاد دیگه داشتم نا امید میشدم. تا حدی این موضوع هم حل شد. خب آخه من حدود یک ساله که برنامه ریزی کردم که کدوم واحد ها رو بردارم تا تاریخ معینی که خودم میدونم مدرک کاردانی ام رو بگیرم و بعدش برای یک ماه برم مادرم رو از نزدیک ببینم و برگردم و ادامه بدم تحصیلم رو. حتی سر کار هم مرخصی هام رو نمیگیرم تا بتونم راضی شون کنم برای اون مدت. و اگه این درس رو حذف میکردم و یا میفتادم کل برنامه هام خراب میشد. البته هنوز هم هیچی معلوم نیست در مورد این درس.

****

مادرها همه دلسوز و مهربانند و من چقدر خوشحالم که یه مادر دیگه هم دارم (مامان باران). این پست هم به سبک خودش هم عکسی و هم شعری و هم مطلبی گذاشتم. این شعر رو سعی کردم درست بنویسم بعد از کلی شنیدن اگر جاییش اشتباه داره دیگه ببخشید.

***

شو تا صحوایی گره تی دست کار 

تی دور بگردم جان مأر

بهشت تی لینک بن دره جان مار 

تی دور بگردم جان مأر

ویشاری کشی یا لالا خونه سی

 تی دور بگردم جان مأر

برو ته دم بزن برو می پلی

 تی دور بگردم جان مأر

می چش سویی جان مار

می چش سویی جان مار

 تی صبر و قرار جان مأر

تی دیل بلار جان مأر

تی زحمت چتی جبران هاکنم --- تی دور بگردم جان مأر

تی پیری ره چتی درمان هاکنم ---تی دور بگردم جان مأر

می دیل قرار جان مار --- تی غم بلار جان مأر

تی دیل بلار جان مار--- می صبر و قرار جان مأر

***

راستی امروز چقدر هوا عالی بود ها. به همین مناسبت زودتر از کار تعطیل کردم و اومدم بیرون. اینقدر هوا مناسب پیاده روی بود که بیخیال عکاسی شدم. سه روز بود که بارندگی شدید بود و امروز هوا آفتابی با هوای معتدل. رفتم کنار دریاچه ای که حدود بیست دقیقه دور بود از خونه مون و پیاده روی کردم. واقعاً عالی بود و جالب بود که من آدم به این تنبلی چطور شده اومدم  پیاده روی! 

نظرات 5 + ارسال نظر
رضوان یکشنبه 22 مهر 1397 ساعت 10:04

انشاالله به زودی دیدار مادرتون میسر می شود.

ممنون

روشن پنج‌شنبه 19 مهر 1397 ساعت 22:33 http://roshann.blogsky.com

لینگ بن نه لینک بن
ولی خیلی خوب نوشتی درست:)))
و چقدر من این آهنگ رو دوست دارم:)

روشن ترجمه اش کن همه اش رو

ماهی پنج‌شنبه 19 مهر 1397 ساعت 19:28

خیلی قشنگ بود. هم کارتش هم کارش:) آدم با سپاسگزاری هم خودشو بزرگ میکنه هم طرف رو

بهامین پنج‌شنبه 19 مهر 1397 ساعت 17:04

چه هدیه زیبایی،مبارک باشه:)
واقعا قشنگه.

انشالله درس انتگرال هم به خوبی تمام میگذرونید،چه خوب که استادتون موافقت کرد.

مادرها فرشته ان .سایشون مستدام .

پاییز اصلا بدون پیاده روی معنا نداره و بنظر من پیاده روی زیر بارون .

Baran پنج‌شنبه 19 مهر 1397 ساعت 12:51 http://haftaflakblue.blogsky.com

به به،مبارک تون باشه
من خیلی درخت بلوط و رنگ بلوطی رو دوست دارم
مه تی قُربان جانِ زای
خدا شما رو به اتفاقِ والدین عزیز تون حافظ و نگهدار باشه

این ترانه مازنیِ
ومن همه ی کلماتش رو متوجه نمی شم.می دونید؟از خونه آقاجان من ،تا روستای بعدی چهار کیلومتر فاصله است،زبان و لحجه و گویش و آداب و رسوم ،زمین تا آسمان فاصله...
چتی به گمانم چطوری باشه.که ما گیلک ها میگیم؛چُطو .
تی پیریِ چُطو درمان بُکُنم .پیری تو رو چطوری درمان کنم؛مأرجان.
مرسی که این ترانه ی مازندرانی رو گذاشتین

اون ویدئو ماهیِ گیلکی رشتی بود
واینکه؛
اینجا هم هوا عااااالی
مارجان تی قُربان بشه؛مه گول وچه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد