وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

سریال آچمز

امروز کمی وقت داشتم و نشستم اولین قسمت سریال آچمز رو نگاه کردم. داستانش هر چند کلیشه ای بود ولی یکسره تا قسمت چهارم رو تو یوتیوب تماشا کردم. 

شاید علتش این باشه که داستان و بعضی از شخصیت هاش هم واقعی و هم برام یادآور خاطراتی بودند. 

این که آقای مصیب عاشق اون خانم معلم که تو روستا درس میده شده و واضح بود که با سن و سال و قیافه و سر وضع مصیب و در ضمن مشکل صحبت کردن و سواد نیمچه ای که داشت هرگز خانم معلم حاضر نمیشد زن مصیب بشه.

یه جاهایی مصیب فکر میکرد که خانم معلم که خیلی هم خوشگل و با کمالات بوده بهش چراغ سبز نشون داده اما خانم معلم میاد جلو پدر و مادر خودش آب پاکی رو میریزه روی دست مصیب و حتی ازش میخواد که جلو اونها اقرار کنه که هیچ چیزی بین من و خانم معلم نیست! 

از اونجاییکه همه فیلمهای ایرانی اجباراً آخرش با ازدواج باید ختم بشه حدس میزنم که مصیب و خانم معلم یه جورهایی به هم برسند اما اگر واقعیت زندگی و خصوصا در ایران رو تحلیل کنیم اینقدر آسون هم نیست. 

داشتم فکر میکردم که دخترها همیشه همینطوری هستند. همیشه یک صبر بیخود و بی جهتی دارند. یه طوری هستند که عادت کردند خودشون، خودشون رو سرکوب کنندو الکی بشینند با چهار تا گل و نقاشی و کتاب سر خودشون رو گرم کنند و همه چیز رو مصنوعی خوب ببینند. آخرش هم که زندگی اصلاً بر وقف مرادشون نمیشه که هیچ بدتر هم میشه!

خداییش اگر این اصرار و پررویی آقایان نبود تا حالا نسل بشر منقرض شده بود. 

 


نظرات 3 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 14 مرداد 1398 ساعت 16:38 http://mynotebookforme.blogfa.com

من چهارده سال پیش ازدواج نموده ام . زمان ما ازدواج کردن امری با کلاس و سرشار از ریا بود لیکن هم اکنون اینگونه نیست

شما اصلا تعاریفتون در مقوله ریا یک چیز دیگه است.
ازدواج اصولا الان هم یه چیز لاکچری و لوکس هست!

بهامین دوشنبه 14 مرداد 1398 ساعت 12:53

سریال آچمز من بعضی اوقات نگاه کردم .


درخصوص پاراگراف آخر متن،ازدواج بنظرم نیاز به یه خودشناسی داره،واینکه مواردی هم هست که خانم ابراز علاقه کرده اما درکل دختر اصولا مورد انتخاب قرار میگیره تا اینکه خودش انتخاب کننده باشه در مرحله اول

ممنون

مریم دوشنبه 14 مرداد 1398 ساعت 08:28 http://mynotebookforme.blogfa.com

هاهاهاهاها
متوجه پاراگراف اخر نشدم اما فکر کنم میخواستی بگی زود ازدواج کنند دخترها
ازدواج وقتی قرار باشه انتقال مالکیت از یک مرد به مرد دیگر باشه همون بریم نقاشی بکشیم بهتره
من فقط قسمت اول اچمز دیدم. به نظرم افتضاح بود.
ریا نشه مشکل پسندم

بله دقیقا.
شما ازدواج بکنید اصلا مالکیت و همه چیز مال شما.
باز این مبحث ریا شروع شد. خدا بخیر کنه ایندفعه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد