ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بالاخره فرصتی شد که هر چند سریع کمی از این روزها بنویسم
تولد رضا در میلاد امام رضا!
بعد از مدتها رفتم مسجد. دیروز میلاد امام رضا بود و نمیدونم چطوری پرچم روی گنبد حرم امام رضا رو بچه های مسجد آورده بودند. هر چند که هر سال ماه محرم پرچم های حرم امام حسین و حضرت اباالفضل رو از کربلا برای زیارت و یادآوری حادثه عاشورا میارند اما این یکی از ایران آورده شده بود. کارشون عالی بود.
دوره داره روز به روز سختتر میشه! امروز نشستم یه برنامه ماشین حساب نوشتم! شاید دفعه بعدی کدش رو بزارم اینجا. هر چند که ممکنه اصلاً مهم نباشه این وبلاگ هم به نوعی دفتر یادداشت و خاطرات من هم هست
چند روز پیش مدیر آموزشی برام ایمیل زد که استادها تو و یکی دیگه از دانش آموزها رو به عنوان انتخاب شایسته برای بحث و گفتگو در مورد سیستم آموزشی انتخاب کردند و لطفاً یه روز رو اعلام کن که جلسه ارزیابی داشته باشیم. خیلی سورپرایز شدم چون واقعاً من میدونم که خیلی ها هستند که از من خیلی خیلی بهتر هستند اما چرا من رو انتخاب کردند نمیدونم. به رئیس ایمیل زدم که به نظر من خیلی از من هم بهتر هستند. ایشان هم در جواب نوشتند برای این کار نیاز نیست که بهترین کد نویس این دوره باشی. به هر حال قبول کردم و هفته دیگه یه ملاقاتی باهاشون خواهم داشت!
حالا خدا کنه ضایع نشم! من بخدا اونقدرها بلد نیستم!
ماشین قبلی ام رو فروختم!
داشتم از ماشینم عکس میگرفتم که بعدا سر فرصت عکسهاش رو بزارم توی اپ برای فروش که همون موقع یکی از همسایه ها منو دید و گفت میخواهی ماشینت رو بفروشی ؟
گفتم آره ولی عجله ای هم ندارم. بعد از پرس و جو بهش قیمت پیشنهادی ام رودادم. فرداش برام پیام داد و منم بهش گفتم که من حتی وقت ندارم که ماشین رو بهت نشون بدم بزارش آخر هفته!
آخر هفته با پسرش اومد و گفت در حقیقت این ماشین رو برای پسرم میخوام.این اولین ماشین عمر پسرش بود و اینقدر هیجان زده بود که کاملاً از چهره اش میشد تشخیص داد. پولشون کامل نبود بهش گفتم چون همسایه هستی و میدونم برای پسرت میخواهی میتونم قبول کنم که بقیه اش رو قسطی بهم بدی.
پسره داشت از خوشحالی بال در میورد. اصلاً به حرفها و توضیحات من در مورد ماشین گوش نمیداد و وقتی سوییچ ماشین رو بهش دادم سریع روشن کرد و رفت کارواش!
و اما ماشین جدیدم!
تفاوت زیادی در رانندگی و احساس رانندگی با این ماشین جدید هست. به هر حال یک کراس آور(شاسی بلند) با ماشین کلاس سدان فرق داره. امکانات و قابلیتهای خیلی باحالی هم داره اما مصرف بنزینش خیلی بالاتره! از همین الان دلم برای اون ماشین قبلی ام که هیبرید هم بود تنگ شده! یک هفته تمام همه جا باهاش میرفتم تا باکش خالی میشد! یعنی به شدت کم مصرف بود! اما این یکی تقریبا دو برابر مصرف داره!
حاجی بابا تمام عمر و زندگی منه! یعنی من این همه سختی و مشکلات رو که تحمل میکنم به خاطر اینه که دلم قرصه دعای حاجی بابا پیشم هست.
قدر تمام دنیا دلم براش تنگ شده
خداروشکر بالاخره نوبت یه پست مثبت، بدون آه و ناله هم رسید
با اینکارشون یه انرژی مضاعف برای موندن توی دوره بهتون دادن.. کلکشون بوده
ماشین جدیدم مبارک..
+خدایا ما نیز را به مقام رفیع آن پسرک نائل گردان.
اختیار داری خانم دکتر
شما که حتی بابای اون پسره رو هم رد خواهی کرد
سایه حاجی بابا بالای سرتون باشه سالهای سال انشالله .
ماشین نو مبارک. ولی اصلا تصور نکنی که با شاسی بلند البالویی فخر فروختیا
پله های ترقی چندتا یکی بری بالا انشالله
ممنون ایشالا که همینطور هست
نه خدا نکنه!
پله ها رو با کمک و دعای دوستان حتما
سلام
تولد رضا در میلاد امام رضا هزاران مبارک
خدا حاجی بابارو به اتفاق عزیزان عزیزش حافظ و
نگهدار باشه.آمین❤
دل منم برا خواهر زاده های گل تون تنگ شده
اونجا که میگفتن:این پرتقال واسه دایی رِضا
وقتی ننه بهت میگه بنویس هواپیمایِ زمینی خریدم.بگو چشم
ماشین تونم خیلی هم خوبلطفا باهاش رفیق باش
خدایا مراقب ئی وچه ی راه دور باش❤❤❤
مثل همیشه ننه اومد طوفان کرد و رفت!
چقدر خوبید شما
مطمئنن کارتون اونقدر خوب بوده که ازتون دعوت شده برای رفتن پیش مدیر آموزشی
آرزوی موفقیت دارم واستون.
مدارا کردن با آدمها کار قشنگیه،چه خوب که با قبول پرداخت مابقی پول ماشین خوشحالی اونپسر را باعث شدین.
خدا حاجی بابا شمارا سلامت نگه داره،سایشون مستدام
ممنون از لطفتان.
این بهامین از وقتی که براش خواستگار اومده دیگه اون آدم سابق نشد!
حالا دیگه هم پست ها رو کامل میخونه و هم نظر کامل هم میده!
ستاد تشکیل بحران و شایعات حاج رضا!