وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

ناشناس

دیروز باز هم از اون مهمانی ها و جشن تولدهای چشم و هم چشمی دعوت شده بودم. خلاصه یه تیپ مجلسی زدیم و رفتیم به رستورانی که تو دعوتنامه نوشته شده بود. جدیداً مد شده مردم یه رستوران و یا یک هتل رو قرق میکنند و تو خونه هاشون مهمونی برگزار نمیکنند. البته به نظرم اینطوری بهترم هم هست و آدم راحتتره و دیگه نمیخواد اون همه آدم رو تو خونه اش جا بده و منت و غر و لندهای همسایه ها رو بشنوه. 

خلاصه 

این دوست ما بعد از سالهای سال بالاخره صاحب فرزند شد. و به همین مناسبت (البته بعد از چهار ماه) و تولد برادرزاده اش یک جشن مفصلی گرفته و کل رستوران رو برای پنج ساعت به همراه غذاهاش کرایه کرده بود. 

همه چیز کاملاً درخور و عالی بود مخصوصا غذا که بوفه بود و هرچی میخواستی برمیداشتی. 

بعد از صرف غذا، طبق همیشه برنامه آهنگ و رقصیدن ها شروع شد. 

بعد از اون نوبت فوت کردن شمع و عکس یادگاری و بریدن کیک ها بود.

من روی صندلی ام نشسته بودم و یک لیوان چایی دستم بود و داشتم به این صحنه نگاه میکردم خیلی ها عکس و فیلم میگرفتند. که ناگهان یک دختر خانم زیبایی منو صدا زد و گفت رضا میشه بری اون جلو و برای من فیلم بگیری. چون همش آقایان اونجا هستند. گفتم باشه و گوشی اش رو داد به من و منم رفتم جلو و براش فیلم گرفتم و بعد از چند دقیقه گوشی رو بهش برگردوندم و ازم تشکر کرد. 

من همش با خودم فکر میکردم این دختر کی بود که منو به اسم صدا کرد. بعد از مراسم با دوستان کمی گپ و گفت کردیم و بالاخره شب برگشتم خانه.

من به غیر از چند تا خانواده دیگه کسی رو اینجا نمیشناسم و دخترهای اونها رو هم حداقل به چهره میشناسم ولی هیچ وقت این یکی رو ندیده بودم. خیلی خوشکل و خوش قد و قواره هم بود. و حالا دیگه ما کی دوباره یک مهمونی توی رستورانی مختلط داشته باشیم هم خدا داند. تازه اگر اونها هم دعوت بشند و یا اگر منم دعوت بشم! 

به هر حال، میبینید تو زندگی آدم گاهی یه همچین جرقه هایی زده میشه که آدم فکری میشه. 

نظرات 4 + ارسال نظر
Baran یکشنبه 25 فروردین 1398 ساعت 21:12 http://haftaflakblue.blogsky.com/

مگه گالیفرنیا هم وجود داره ننه
پس پاشم بیام؟تورنتو؟فرانسیه؟از لاس تا وگاس رو چراغونی کنم
رضا؟خواهشا ایندفعه حواستو جمع کن.دوست ندارم همچین عروسی رو از دست بدم

حالا همه ول کنن این ننه ما ول نمیکنه!
ننه من خیلی بهتر از اینو از دست دادم ما که پوست کلفت شدیم!

Baran یکشنبه 25 فروردین 1398 ساعت 19:21 http://haftaflakblue.blogsky.com/

به به
رضا؟به خوشگلی و قد قواره اش توجه کردی؟بعد؟چرا رد شو نگرفتی؟که با کدوم خانواده است؟که الان کاسه ی فکری شدن ناشناس بغل نکنی؟
رضا؟می گول وچه؟چه دختر خانمِ خیلی خانمی ام بودچه لحن خوبی ام داشت و
چه محجوب

رضا؟پاشم بیام گالیفرنیا؟ته توی قضیه رو دربیارم

ممنون ننه.
حالا چی شده فکر کردید من "گالیفرنیا" هستم؟

Haida سه‌شنبه 20 فروردین 1398 ساعت 00:21

نه اون خودش نامزد داره. فکرتو درگیر نکن!

تو از کجا میدونی؟

توت فرنگی دوشنبه 19 فروردین 1398 ساعت 22:13 http://gandom1370.blogsky.com/

خب باید همون شب شمارشو میگرفتی تنبل خان

از بس من دست و پا چلفتی ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد