ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عجب روزی بود امروز!
اول اینکه این استاد کم کم نمره ها رو میزاره توی سایت! از صبح تا حالا هر یک ساعت یکبار چک میکنم که نمره همه امتحانها و تکالیف رو داده یا نه! بالاخره این درس رو پاس میشم یا نه!
دیشب بازم پلیس منو متوقف کرد! این بار یادم رفته بود که چراغهای ماشین رو روشن کنم و همین طور با چراغهای خاموش داشتم میروندم! خیلی ترسیده بودم ولی خوشبختانه با یک اخطاریه تموم شد و جریمه نشدم.
توی فیسبوک هم با یکی دعوام شد! کلی فحش به هم دادیم!
یکی دیگه هم برام درخواست دوستی فرستاده بود تو فیسبوک و چون با چند تا از دوستان و اقوام نزدیکم هم دوست بود درخواستش رو قبول کردم! باهام چت کرد، ولی نمیگه کیه! اما فکر کنم شناختمش! داغ دلم رو تازه کرد. بعد از 5 سال پیدا شده و حالا عکس بچه اش رو هم گذاشته پروفایلش!
حالا همه اینها به کنار، این همکار ما سر کار صدای موزیک رو اونقدر بلند و رو اعصاب کرده بود که حتی با هدفون هم صداش میومد. نزدیک بود با اون هم دعوا کنم.
این قدر ناخوش بودم که موقع خونه رفتن یادم رفته بود ساعت بزنم و درها هم بسته شده بود و با هزار جور بدبختی و در زدن رفتم تو و ساعت زدم.
مسیر راه هم که افتضاح! کامیونه همچین پیچید جلوم که نزدیک بود بهم بزنه. خونه رسیدم نشستم چند تا از این کانال های تلگرامی رو که توش جک و لطیفه هست باز کنم و چند تا جک بخونم یک کم دلم باز بشه
همیشه بعضی وقتها اینطوری میشه، البته شاید سالی یک یا دو بار. زندگی قشنگ میشه جهنم، دست به هر چی بزنی و یا هر کاری بکنی دردسر میشه برات.
اما همین که تا آخر این روز هنوز دارم نفس میکشم و آماده ام بازم خدایا شکرت هزار مرتبه
وای عجبا
یه ایت الکرسی میخوندی خب