وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز
وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

وبلاگ شخصی مستر حاج رضا

در اینجا میخوام فقط بنویسم! درهم و نامربوط! همه چیز

پشه ها

اگر این پشه ها به جای خون چربی های دور شکم رو میمکیدند، دنیا جای بهتری برای زندگی بود! 

دویدم و دویدم .....

امروز بعد از مدتها تصمیم گرفتم که یک کم ورزش کنم. به نظر خودم بهترین گزینه دویدن هست. نیاز به هیچ دم و دستگاهی نداری (نیست من خیلی خسیسم)  و واقعاً هم ورزش میکنی. مکان دویدن هم برای من یکی که اصلاً مشکلی نیست! چون در شهرک ارواح زندگی میکنم همه جا میشه دوید بدون اینکه مزاحم کسی باشی! بعضی وقتها با خودم فکر میکنم من تنها بشری هستم که تو این منطقه زندگی میکنه و این چند تا ماشینی هم که از خیابونها رد میشن هم همه رهگذرند! 

برای همین خیابونهای نزدیک خونه مون رو انتخاب کردم. برای روز اول چیزی حدود سه کیلومتر رو دویدم! واقعاً خسته شده بودم! ولی عجب حسی داره بعدش یک دوش آب گرم و یک نوشیدنی خنک! 

عکس یکی از خیابونهای روبروی خونمون رو گذاشتم تا به عمق فاجعه پی ببرید من امروز از همین مسیر دویدم این عکس رو هم هنگام دویدن گرفتم.  

قدم اول

در این چند سال من حسابی وزنم بالا رفته. دلیل اصلیش تحرک خیلی کم ام هست. سر کار که اونقدر فیزیکی نیست و زیاد فشار روم نمیاره. کلاس درس و درس خوندن هم که اصلاً فیزیکی نیست. خرید کردن ها و رفت و آمدها هم که همه با ماشین صورت میگیره. شستن ظرفها و لباسها که ماشینش هست. وقتی هم نمیمونه که بری بیرون و یه کم پیاده روی و ورزش بکنی. 

خب برای همین میخوام این یک ماهی رو که کلاس درس توی دانشگاه نگرفتم (البته کلاس آنلاین برداشتم) ، روزانه یک مدت (شاید نیم ساعت تا یک ساعت) ورزش کنم. رژیم غذایی ام رو عوض کنم و حتی نحوه زندگی ام رو عوض کنم! 

برای همین اولین قدم رو برداشتم! این ترازوی دیجیتال رو خریدم تا باهاش هر روز خودم رو وزن کنم. امشب هم سعی میکنم که برنامه ریزی یک ماهه ام رو بنویسم و پرینتش کنم و بچسبونم روی در اتاق خوابم. 

ببینم که چه میشه! 

نهنگ عنبر

در زمینه فیلم دیدن من همیشه عقبم. همیشه فیلمهایی که الان میبینم ممکنه چند سال پیش پخش شده باشند. امشب فیلم نهنگ عنبر به کارگردانی سامان مقدم و بازی رضا عطاران و مهناز افشار رو دیدم. 

چقدر داستان این فیلم برام واقعی بود، یه جورهایی (البته یه طور دیگه اش) این داستان عشقی خیلی برام آشنا است. 

حیف که نمیتونم بعضی چیزها رو حتی اینجا که کسی منو نمیشناسه هم بگم. 

ویزای دانشجویی

خیلی ها دوست دارند که ادامه تحصیلاتشون رو در دانشگاههای خارجی بگذرونند. هم یه سفر میرند خارج از کشور هم با سختی های زندگی در محیط جدید و به تنهایی آشنا میشند و هم با کیفیت تحصیلی دیگر کشورها درس میخونند و مسیر زندگی خودشون رو پیدا میکنند. 

این مقدمه ای رو که نوشتم برای این بود که خودم هم تصمیم دارم ادامه تحصیلم رو در یکی از همین دانشگاهها ادامه بدم. من همین هفته انشالله برای اپلای کردن اقدام میکنم. چون از این هفته کلاسی ندارم تا یک ماه! البته چند جای دیگه کلاس آنلاین گرفتم! 

خب اگر شما هم میخواهید با من همکلاسی بشید اینم لینک اپلای کردن برای ویزای دانشجوی اف وان کشور آمریکا. دانشگاه ایالتی تگزاس در شهر دالاس. 

https://www.utdallas.edu/isso/f1-apply/


اینم لینک اسناد مورد نیاز برای پذیرش در این دانشگاه 

https://www.utdallas.edu/isso/i20-receive/


اول اینکه باید انگلیسی تون خیلی خوب باشه و ثانیا این دو تا لینک و صفحه های جانبی اش رو با دقت مطالعه کنید.


یاحق 

بعد از امتحان

بالاخره تموم شد! هم سخت بود و هم کلی استرس داشت. 

دو ساعت قبل از امتحان اینقدر خسته شده بودم که یوهو گرفتم خوابیدم! یک ساعت خواب بودم! بعد بلند شدم و چون دیر شده بود پیتیکو پیتیکو کنان به سمت جلسه امتحان رفتم! 

در اینکه این درس رو پاس میکنم هیچ شکی نیست، اما اینکه چند بگیرم مهمه! 

تعطیل تا بعد از امتحان!

من برم آماده بشم برا ی دو تا امتحان این هفته! 

فیسبوک - اینستاگرام- و وبلاگ تا چند دقیقه بعد ازپایان امتحان فاینال تعطیل! فقط تلگرام رو چک میکنم اونم برای رفع خستگی! 

آرزوی موفقیت برای خودم میکنم! 

مورچه

شما خونه تون مورچه داره؟ 

مال ما که انگاری داره! 

چند روز پیش تو آشپزخونه چند تا مورچه دیدم! میدونستم که این میتونه نشانه بدی باشه و اگر زودتر اقدام نکنم حتماً تعداد این مورچه ها بیشتر و بیشتر میشه و بالاخره اونها میشن صاحبخونه! 

این بود که اون روز بدو بدو رفتم یه حشره کش از این اسپری ای ها خریدم و تمام این حشره کش رو بیرون از خونه دیوارهای مجاور آشپزخانه و کنار پنجره ها پاشیدم. چون احتمال میدادم این مورچه ها حتما از بیرون به داخل اومدند. فرداش که اومدم تو حیاط دیدم بعضی جاها از بس مورچه کشته شده بوده رنگ زمین سیاه شده. خلاصه با هزار بدبختی حیاط رو جارو کردم و بعدش با آب شستم. 

تا چند روز خوب بود و اثری از مورچه تو آشپزخونه نبود بعد کم کم چند تا مورچه مرده میدیدم که فکر میکردم از بقایای همون نسل کشی من بوده باشه. اما دیروز دوباره چند تا مورچه رو تو آشپزخونه دیدم که با افتخار این ور و اون میرفتند! 

اینبار رفتم یه دونه از این سم های قوی که روش علامت خطر مرگ زدند و یه دونه چسب سیلیکون  خریدم. اول با اون چسب سیلیکون تمام جدارها و سوراخهای ممکن از بیرون به آشپزخونه رو بستم. بعدش رفتم بیرون همه جا رو سمپاشی کردم. این سم لامصب خیلی بدبو هم هست و تا نیم ساعت گیج بودم. 

تا فعلاً که یک روز از سم پاشی گذشته خبری از مورچه نیست. اما بقایای جسدشون همه جا بیرون پنجره دیده میشه علاوه بر مورچه ها حشرات دیگه هم کشته شدند.

 فکر کنم دست به یک فاجعه زیست محیطی زدم! 

کارگردان لطفاً این آهنگ پت و مت رو پخش کن!

یک کینه قدیمی!

از بردن کرواسی مقابل دانمارک خیلی خوشحال شدم! من قبل از این جام اصلاً طرفدار این تیم نبودم اما این بازی مربوط میشه به یک کینه قدیمی! دروازه دانمارکی ها اسمش کاسپر اشمایکل بود که این دروازه بان پسر پیتر اشمایکل هست. من اون سالهای قدیم طرفدار سرسخت تیم بایرن مونیخ بودم و هیچ وقت اون تیم اون سالها رو با لوتار ماتیوس، الیور کان، افنبرگ، کوفور و محمت شول رو یادم نمیره. اون فینال لعنتی که منچستر یونایتد در دو دقیقه پایانی گل مساوی و برتری رو به بایرن زد رو هیچ گاه فراموش نمیکنم. از همون روز از منچستر یونایتد و هر کسی که تو این تیم بازی میکنه به شدت نفرت پیدا کردم! پیتر اشمایکل هم دروازه بان این تیم بود. حالا با دیدن پسر و سبک دروازه بانی هر دو یاد اون منچستر افتادم! من کاری ندارم که بازیکن چقدر خوب باشه! منچستر خط قرمز منه! خوشم نمیاد دیگه! 

ههههههههه ما اینیم دیگه! 

آمادگی ها برای برنامه بعد از امتحانات

نمره امتحانات امتحان سومی رو هم زدند توی سایت، تا اینجاش همونطوری بوده که پیش بینی کرده بودم. نه کمتر و نه بیشتر! نمره ام همونی شد که حدسش رو هم میزدم! برای من این درس معادلات دیفرانسیل و انتگرال اونقدر هم مهم نیست که با یک نمره عالی پاسش کنم . فقط پاسش کنم کافیه. 

حالا میمونه دو تا امتحان دیگه که آخرهای همین هفته است و نتیجه نهایی این درس معلوم میشه!

اگه اتفاقات عجیب و غریبی نیفته این درس رو پاس کردم. 

باید برای دوره تعطیلی کلاسها بعد از امتحانها یک برنامه ریزی مفصل کنم! این یک ماه و خورده ای حسابی خسته ام کرده بود! هم کار که این روزها واقعا فشار کاری هم بالا بود و هم فشار این درس. چند روز واقعا نیاز دارم تا خودم رو ری استارت کنم. 

دو سه تا جا رو برای رفتن و تعطیلات چند روزه ام نشون کردم. اگه یه رفیق پایه خوب پیدا کنم که تقسیم وظایف کنیم که دیگه همه چی حله!

ان شالله با انرژی شروع کنم و این هفته رو با خوشی تمومش کنم.